برداشت اوّل: کسانی که با جامعه آمریکا آشنایی دارند و تجربه زندگی در آنجا را داشتهاند، خوب میدانند تصویری که این کشور از خود به جهانیان ارائه میکند، با واقعیتهای جامعه آمریکایی متفاوت است
حتی گردشگرانی که برای سفرهای چند روزه کاری یا تفریحی به این کشور میروند، به مرور با تصویر واقعیتری از آمریکا مواجه میشوند و به تبع آن برداشت تازهتری از هویت آمریکا در ذهنشان شکل میگیرد
این برداشتها که البته حاوی نکات مثبتی مانند حس وطندوستی، نظم، آرامش، مدیریت و … است، بیشتر بر وجوه منفی جامعه آمریکایی متمرکز میشود و در برخورد با پدیدههایی چون بی عدالتی، تبعیض نژادی، فروپاشی خانواده، آمار بالای جرم و جنایت، تعرض به زنان، فروپاشی اخلاقی، فساد و زد و بندهای سیاسی داخل جامعه آمریکا، پرسشهای درخوری از چرایی وقوع و گستردگی حجم آنها نمییابند. به طور مختصر باید گفت، تجربه زندگی یا مسافرت به آمریکا با تصویری که رسانهها از این غول بیشاخ و دم، اما مهربان و خوشقلب ساختهاند چنان متفاوت است که هر بیننده منصفی را به فکر وا میدارد.
برداشت دوّم: پایه و اساس ارتباطات انسانی و اجتماعی در آمریکا، عمل به ارزشهای آمریکایی و احترام به آنهاست. صحبت از ارزشهایی مانند آزادی، عدالت، احترام به حقوق انسانها و … چنان جذاب و ستودنی است که در نگاه اول هر بینندهای را مبهوت و شیفته خود میکند، اما سوال اصلی این است که در جامعه آمریکا چقدر به این ارزشها عمل میشود؟
اینجا نیز رسانههای آمریکایی نقش اوّل را بازی میکنند تا با القای بیبند و باری به جای آزادی، خشونت و کشتار به جای عدالت و افسانه برتری نژادی به جای حقوق بشر، ذهن و فکر مخاطب را در تسخیر خود درآورند و توجیهگر همه پدیدههای ضد اخلاقی آمریکا با روپوش ارزشهای آمریکایی باشند. با یک نگاه اجمالی در آثار اندیشمندان آمریکایی میتوان فاصله میان آن ارزشهای متعالی با وضعیت امروز جامعه آمریکا را بخوبی دریافت و متوجه انتقادهای تند و تیز روشنفکران به وضع کنونی آمریکا شد.
برداشت سوم: نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا، عصاره و نماد وضعیت حاکمان آمریکا از دو حزب رقیب هستند. دو نامزد اصلی این انتخابات نماینده نخبگان فکری، سیاسی و فرهنگی آمریکا هستند که در ساز و کاری پیچیده و با حذف همه رقبا به این مرحله رسیدهاند. در انتخابات امروز آمریکا نیز، اینچنین است. دو نامزد حزب جمهوریخواه و دموکرات، نماد و نماینده وضع موجود سیاستمداران آمریکایی هستند که یکی از آنها متهم به بیاخلاقی جنسی و فساد اقتصادی و دیگری متهم به آدمکشی و پنهانکاری و زد و بند سیاسی است. این واقعیت سیاستمداران آمریکایی است!
برداشت چهارم: افکار عمومی آمریکا چه سوالاتی از این دو نامزد دارد و مهمترین دغدغه آنها برای سالهای پیش روی آمریکا و جهان چیست؟ پاسخ به این پرسش، کمی سخت است و قاعدتاً باید بر اساس بررسیهای دقیق میدانی به آن پاسخ گفت، امّا رسانههای آمریکا اگر نماینده افکار عمومی باشند در این دوره بیشتر مواردی چون فساد جنسی ترامپ و بیل کلینتون، سوءاستفاده آنها از زنان، فسادِ پنهان هیلاری، مخفیکاری وی و دروغگویی هر دو نامزد به جامعه آمریکا را هدف قرار دادهاند. بنابراین چنانچه رسانهها اذعان میکنند، بیشترین کلیدواژههای مطرح در اذهان رأیدهندگان آمریکایی؛ سکس، فساد، دروغ، پنهانکاری و … است. اگر واقعیت جامعه آمریکا این نباشد، حداقل باید پذیرفت که رسانههای آمریکایی فاصله معناداری با افکار عمومی این کشور دارند و اگر این موارد واقعیات جامعه است، باید آمریکا را یک فرهنگ تمام شده ، پوچ و بی ارزش دانست.
برداشت پنجم: هر کدام از این دو نامزد پیروز شود، آمریکا باخته است! چرا که در سابقه و برنامههای هر دوی آنها، چیزی از ارزشهای آمریکایی به جا نمانده و جامعه آمریکا باید بین «بد» و «بدتر» یکی را انتخاب کند. در جریان مناظرههای انتخاباتی، این دو نفر بدترین تهمتها را نثار یکدیگر کردند و رکیکترین الفاظ را برای تخریب هم به کار بستند. این مناظرهها نشان داد که آمریکا هر چند ژست مدیریت جهانی را دارد، امّا عملاً فکری برای مدیریت جهان ندارد و در کار خود نیز وامانده است، چنان که روند این انتخابات به همه ثابت کرد که اولویت اوّل آمریکا، دستمالی شدن زنان به وسیله ترامپ و بیل کلینتون است! این مسأله یعنی آمریکا، امروز به مرزهای فاجعه و سقوط نزدیک شده است. هر دیده منصفی از هر جناح و حزبی امروز خوب میفهمد که آمریکا با این انتخابات و مناظرههای دو رقیب مطرح، کوچک و تحقیر شده است! رسانههای آمریکایی چه بخواهند، چه نخواهند باید بپذیرند که اینجا پایان آمریکاست!