افغانستان در حاشیه ی تنشهای ایران با امریکا

عمومی

در آغاز یک مقدمه ی کوتاه

پارچه ی ازجغرافیای شکل گرفته از سلسله کوه ها ودشت های نیمه عریان ونیمه  سوزان در قلب آسیا را جایگاه آریایی ها و آریانای کبیر تشکیل میدهد . تاریخ بمثابه قدیم ترین مظاهر دانش بشری گواه حقیقت این سرزمین منحیث محل تلاقی مسیر کاروانهای بازرگانان و کشورکشایان جهان از شمال تا جنوب واز شرق تا به مناطق غربی وبر عکس هردو مسیر درین نقطه ی از جهان موجودیت وانبساط این سرزمین را مشخص میسازد .

بقول علمای بزرگ وجمعی از تاریخ شناسان گذشته وعصر حاضر ، از حدود پنجهزار سال قبل یک مدنیت بزرگ از وادی نیل تا حوزه های سند وگنگا تا سیحون وجیحون با چنین وسعتی که بخشی از ترکستان زمین آسیای میانه ، هند وستان ، سیستان وبلوچستان وفارس را در بر میگرفت در درازنای تاریخ با تغیرات وتبدلات جغرافیایی وجیو پلتیک همراه بوده است .

آریایی ها پس از سه هزار سال توقف در بلخ راه مهاجرت را بسمت جنوب در پیش گرفته با عبور از سلسله کوه های هندوکش منطقه بگرام را منحیث مرکز اداره سرزمین وسیع برگزیدند و در آنجا مدنیت بزرگی بنا نهادند که پسانها این شهر بمثابه دومین شهر شاهی بزرگ ومرکز آریانا به محل تلاقی کاروانهای بازرگانان ولشکر جهانگشایان مبدل گردید که بنام چهار مدنیت وچهار طاق یاد میشد که این شهر محل شکلگیری گروه های عظیم اجتماعی وبازتاب دهنده نیرو های بشری درین قسمت براعظم آسیا بوده است .

واما در مسیر زمانه ها بخصوص در قرون هجده ونوزده میلادی در اثر لشکر کشی ها ی بیگانگان از چهار طرف قلمرو این امپراتوری از شمال تا دریای آمو واز جنوب وشرق تا اطراف کوهای سلیمان واز غرب تا هرات وغور چخانسور محدود ومفروز گردید .

چنانچه در شمال کشور پس از تعین خطوط سرحدی بنام پامیر در سال ۱۸۹۵ خط امیر شیر علیخان ۱۸۷۲ خط رجوی در سال ۱۸۸۷ قلمرو مرو بخارا وبخشی از مناطق ترکستان زمین را از پیکر افغانستان جداکرد .

در جنوب وشرق کشور تا قبل از خط فرزی دیورند درسال ۱۸۹۳ سیزده ایالت در زمان سلطنت خانواده سدوزایی ومحمد زایی ها به تصرف هند برتانوی در آمده بود که شش هفت ایالت بزرگ دیگر در زمان امیر عبدالرحمن مستبد از پیکره افغانستان بریده شد .

ولی در غرب کشور از همان دوره آغازین زمان سلطنت یما اولین پادشاه آریانا بخش وسیعی از سرزمین فارس ، خراسان ، سیستان وبلوچستان وقسمتی از آسیای میانه منحیث جغرافیای مشترک از بلخ اداره میشد و در زمان امپراتوری خوارزمشاهیان

در ۴۷۷ خورشیدی به محوریت بخارا وامارت سلجوقیان در سالهای ۱۰۳۷ هرات وازهوتکیان ۱۶۹۷ میلادی از قندهار تا قرن ۱۸ و ۱۹ منحیث سرزمین مشترک اداره میشد واما پس از تعین سرحدات غربی کشور در اثر دخالت استعمار انگریز خطوط سرحدی بنامهای خط فخری ۱۹۳۵ خط مگمهان ۱۹۰۴ ولایات مشهد وبخشی از خراسان وزاهدان را از پیکر افغانستان جدا ساخت که این سرحدات قلب ملتها واقوام را بدونیم تقسیم کرد .

تا بلاخره نتایج آثار وایجاد حوادث تاریخی ، کشوری بنام افغانستان کثیر الملیت ودارای اقوام بزرگ وگوناگون بمیراث ماند که هر کدام ازین ملیتها ی با هم برادر وبا هم برابر در پیوند با یکی از نقاط برونمرزی کشور با قلمرو همسایگان دارای جغرافیای مشترک ووجوهات فرهنگی وپیوند های قومی ،زبانی ،دینی ومحلی میباشند که تعین وتحمیل سرحدات با کشورها نتوانسته که این پیوندهای تاریخی را از هم جداسازد بلکه بر اساس علایق مشترک روابط اجتماعی وتاریخی اقوام هردو طرف خطوط سرحدی مستحکم وپابر جا میباشد .ولی برخورد نا متعارف و ناسازگار رژیمها وحکومات کشور های همسایه بر اوضاع سیاسی ، اقتصادی ،اجتماعی وفرهنگی کشور ما سایه افگنده گاهگاهی بجای حسن همجواری وتحکیم روابط نیک ودوستانه واحترام متقابل آنها با استفاده غلط از وجوهات مشترک فرهنگی وتاریخی دو سوی سرحدات افغانستان با تحمیل نفوذ قومی ، سمتی و زبانی بالخاصه زیر نام دین از اقوام همسو سرباز گیری نموده ونیرو های جنگی را سازماندهی تجهیز وتسلیح مینمایند .

کشور های همسایه در تبانی با قدرتهای استعماری بخاطر مشتعل ساختن جنگهای نیابتی تفرقه وتعصبات قومی ،زبانی ،سمتی ، مذهبی وجنسیتی را در بین مردم افغانستان دامن زده با استفاده از عقب مانی توده ها آتش جنگها را توسط خود مردم بخاطر در بند کشیدن مردم افغانستان مشتعل میسازند . بگونه مثال رژیمهای خونتای پاکستان در تحمیل جنگ تجاوزکارانه با افغانستان وطن ما را بدست گروه های جنگجوی داخلی بخاک وخون کشانید ه که جنگ تحمیلی چهل ساله گواه زنده ی این واقعیت است.

در غرب کشور اینکه چگونه غربیها در دهه ی شصت خورشیدی روحانیون را پس از سفارشات ، مذاکرات ومعاملات پشت پرده وارد صحنه سیاسی ایران ساختند تا جاییکه حتا آنها را نسبت به نزدیک ترین متحد خود رضا شاه پهلوی ترجیح دادند وحتا گفته میشود که با تقسیم پول وتحایف افسران را به اطاعت ازج ا راضی ساختند که در ازاُ

آن جمهوری اسلامی از همان ابتدا در دشمنی با دولت دموکراتیک ومردمی افغانستان قرار گرفت وبا تشکیل وتجهیز گروه های مسلح از میان مهاجران هموطن ما در ایران واقوام داخل کشورما در واقع در همسویی با غربی ها در کنار امریکا ومتحدانش به بهانه جنگ با قشون سرخ اتحاد شوروی به جنگ افغانستان فرستاد .همچنان هزاران هزار جوان مهاجر هموطن بخصوص از ملیت شریف هزاره را تجهیز وبه جنگ در عراق ، سوریه ویمن اعزام نمود ه جان آنها را گرفت . مزید بر آن با نفوذ دادن عمال فرهنگی وسیاسی خود بعنوان فعالیتهای مذهبی وهمزبانی در میان اقوام داخل کشور ما ، فرهنگ تاریخی افغانستان را مورد هجوم قرار داده بر خلاف کلیه موازین بین المللی وحقوق همسایه داری فرهنگ ناخواسته را بر مناطق غربی وجنوب غرب کشور رایج ساخته و توسط عمال نفوذی وگروهای جنگی متشکل از اقوام غرب کشورما زیر بنا های اقتصادی افغانستان را نیز تخریب نموده اند.

گذشته از آن درین اواخر با بلند رفتن سطح تنشهای ایران با امریکا در رابطه به حمله برقاسم سلیمانی وانتقام پاسداران با پرتاب موشکها بسوی پایگاه نطامی امریکا لحن تهدیدات ج ا بالا گرفته است که چنین خط ونشان کشیدن ومداخلات آشکارای حکومت ایران در حاشیه ی این تنشها برای افغانستان ومنطقه قابل نگرانی میباشد .چنانچه بنقل از اخبار بی بی سی مورخ پانزدهم جنوری سال روان دولت افغانستان بخاطربرحی نگرانیها ی ناشی از مواضع ج ا سفیر ونماینده ایران را احضار کرده وتوضیح خواسته اند . همچنان روز نامه امریکایی واشگنتن تایمز نیز بتاریخ بیست ژانویه ۲۰۲۰ گزارش داد ، دولت ایران بمنطور هدف قرار دادن نیرو های امریکایی در افغانستان حمایتش را از گروه های طالبان گسترش میدهد .

این درحالیست که جمهوری اسلامی ایران با زبان زور بسوالات مردم وجامعه جهانی پاسخ میدهد ولی در میدان جنگ بجای فیر وحمله به طرف مورد نظر شان ، خود را آماج موشکهای اشتباهی خود میسازند به این ترتیب پس از برداشتن یک گام به پیش ، صد گام به پس بعنوان نرمش قهرمانانه حاک به چشم مردم خود میپاشند .

واما در آنسوی دنیا نیز با توجه به اوضاع منطقه وجهان ناگفته نباید گذاشت که با تشدید مداخلات قدرتهای بزرگ ، جهان به خفره سیاه نابودی نزدیک میشود وهر لحطه تصویر دراماتیک جنگ ذهن مردم را بخود مشغول ساخته ودر چشم انداز آینده چیزی بنام صلح دیده نمیشود چنانچه با داخل شدن پای نطامیان بیگانه وسلطه جوی جهانی بخصوص در عراق ، لیبیا ،افغانستان ،سوریه ،یمن وبعضی از کشور های افریقایی اولاً این کشور ها بخاک وخون کشانیده شدند وثانیاً سرزمینهای یاد

شده به جولانگاه تروریزم مبدل گردیده است .همچنان هست وبود این کشورها تاراج ومردم آن بگونه نسل کشی مورد هجوم آدمکشان قرون وسطایی قرار گرفته وبازمانده گان مردم زخمی بیخانمان ومهاجر شدند . تا بلاخره مردم طعم مزایای مدافعان غربی وعربی اسلام را چشیدند که از برکت آن هرقریه وقشلاق صاحب سلطان خود مختاری شدند وباقی ملت مستضعف افغانستان را توسط حامیان وشرکای غارتگر خود به گرو گان گرفتند ودر نتیجه مهمترین میراث مدافعین اسلام همین بود که به کمک باداران وحامیان خارجی خود هرچه هست وبود وطن را دزدیدند و برای روز های مبادای خود دربانکهای دول غربی ودبی انتقال دادند . غارتگران دارای مردم همواره میکوشند مردم را به غلامی وبردگی عادت دهند اینست مزایای اسلام ساخته دست آنها با سناریوی اشغالگران جهان .

ولی مردم افغانستان در هر شرایطی ودر هرزمانی سر بلندانه در دفاع از وطن ،آزادی ، صلح وآرامش ومنافع علیای کشور با ایثار وفدا کاری در سنگر مبارزه قهرمانانه قرار داشته و بشکل دایمی با همسایگان خود با حسن همجواری واحترام متقابله ومطابق به اصول وموازین بین المللی برخورد دوستانه داشته واز دیگر ان نیز چنین توقع دارد . مردم شریف وصلحدوست افغانستان هرگز به هیچکسی اجازه نخواهند داد تا در حاشیه ی تنشهای ایران با امریکا خاک کشورما تخته خیز تجاوزها قرار گیرد .

بنا بر آن تهدیدات خارجی در کشور ما منحیث مداخلات وعمل ضد کانوانسیون های حقوق بین الدول واصول همزیستی مسالت آمیز وحسن همجواری غیر قابل تحمل خواهد بود .

به یقین که مردم آزاده افغانستان با استفاده از تجارب جنگ تحمیلی بیش از چهار دهه گذشته در کنار قوای مسلح قهرمان ونیرو های امنیتی شجاع وطن بمنظور ختم جنگ و تامین صلح وامنیت ودفاع از استقلال وتمامیت ارضی وحاکمیت ملی در یک صف واحد وطنپرستانه قرار گرفته از صلح وآرامش از وجب وجب خاک افغانستان دفاع میکنند .

آنانی که میخواهند بوسیله عمال وابسته بخود اهداف مداحله گرانه خود را بر ملت شریف افغانستان تحمیل کنند محکوم بشکست خواهند بود.

وقت آن است که تمام نیرو های وطنپرست ،دموکرات وآزادی خواه ،گروه های آزاده وصلحدوست ،شخصیتهای مستقل ومومنین پاکنهاد کشورما افغانستان در یک صف واحد وطنپرستانه متحد گردند وبا اراده محکم ومتحدانه در دفاع از وطن آبایی شان نگذارند که کشور شان صحنه درگیری های مخاصمین قرار گیرد .ما صلح میخواهیم حکم زمان وحکم تاریخ است که خواست برحق مردم شریف افغانستان در راه آرامش وصلح برجنگ پیروز میشود .

عبدالوکیل کوچی

زیر نویسها :

برگی از تاریخ افغانستان علامه کهزاد.

از افغانستان در مسیر تاریخ .علامه میر غلام محمد غبار

یاد داشتها وبرداشتهای نگارنده .