از زمانی که قابیل بهعنوان نخستین قاتل تاریخ بشریت برادرش هابیل را کشت، همیشه آدمهایی بودهاند که دست به خشونتهایی زدهاند که زبان از توصیفشان قاصر است
در عصر مدرن هم تقريبا هر ملتي قاتلان رواني كه دست به كشتار دستهجمعي افراد بيگناه يا قتلهاي زنجيرهاي زدهاند، ديدهاند. نروژيها شاهد كشتار در اردوگاه جوانان اين كشور بودند، مردي در شهر دانبلين اسكاتلند در سال ۱۹۹۶ دست به قتل دانشآموزان در حياط مدرسه زد، مارك لپين در سال ۱۹۸۹ با اسلحه وارد دانشگاه پليتكنيك مونترال شد و ۱۴ زن را كشت؛ اين فهرست را اگر بخواهيد پيگيري كنيد، هيچ پاياني ندارد. حالا بار ديگر آمريكا شاهد يك كشتار جديد بوده است. هميشه آدمهاي ديوانه وجود داشتهاند و باز هم وجود خواهند داشت. با وجود اين، يك تفاوت مهم ميان آمريكا و بقيه كشورهاي جهان وجود دارد: تيراندازي در آمريكا يك اتفاق نادر نيست؛ حداقل ۲۴ آمريكايي روزانه (۸ هزار و ۹۰۰ نفر در يك سال) بهدست افرادي كه سلاح در اختيار دارند، كشته ميشوند. در اين آمار كساني كه در تيراندازي تصادفي كشته شدهاند يا با سلاح دست بهخودكشي زدهاند، درنظر گرفته نشده است. آنها را هم اگر حساب كنيد ميتوانيد اين رقم را تقريبا به ۲۵ هزار نفر در سال برسانيد.
آمريكا مسئول ۸۰ درصد مرگوميرها به وسيله اسلحه در ۲۳ كشور ثروتمند جهان است. در آمريكا هر دقيقه ۱۰ قبضه اسلحه فروخته ميشود. مردم همه اين كشورها از نوع بشر هستند اما چرا در آمريكا اين مقدار كشتار وجود دارد؟ همه سياستمداران در آمريكا از محافظهكاران و ليبرالها ميدانند كه مشكل كار كجاست. احتمالا بعضيها با يك جمله به سياستمداران اطمينان ميدهند كه هر كسي ميتواند هر چقدر ميخواهد سلاح در اختيار داشته باشد چون «اسلحه مردم را نميكشد، مردم همديگر را ميكشند.» هر چند اين جمله ايرادهاي فراواني دارد اما نصف آن حقيقت است. من ميخواهم آن را كمي براي آنكه حقيقت را بهصورت درست بيان كند، تغيير دهم: «اسلحه مردم را نميكشد، آمريكاييها مردم را ميكشند!» براي اينكه ما تنها كشوري هستيم كه در جريان جنگ جهاني اول دست به كشتار جمعي (بمباران شيميايي هيروشيما و ناكازاكي) زديم. درباره اين مقدار خشونت در آمريكا كلي دليل و برهان آورده ميشود. ميگويند فيلمها و بازيهاي ويدئويي خشن مسئول اين قضيه هستند. براساس تحقيقات من اما بهعنوان نمونه در ژاپن، فيلمها و بازيها بسيار خشنتر هستند اما كمتر از ۲۰ نفر در هر سال به وسيله اسلحه كشته ميشوند.
بدون شك اگر ميزان سلاح در آمريكا كمتر باشد بهصورت منطقي آمار كشتار هم پايين ميآيد؛ مثل كمتر بودن سم در يك منبع آب. اگر سلاح به اين راحتي در دست افراد نبود، قاتل لاسوگاس نميتوانست مثل آب خوردن در عرض چند دقيقه همه را به گلوله ببندد. اما اين مشكل اصلي نيست. در كانادا هم سلاح زياد است. سوئيس هم براساس آمار از لحاظ ميزان سلاح، سومين كشور جهان است اما ميزان كشتار در آنها بسيار پايينتر است. پس چرا آمريكاييها؟ من اين مسئله را سالها قبل در فيلم خودم «بولينگ براي كلمباين» مطرح كردم و حالا بعد از اين همه سال بايد بار ديگر آن را تكرار كنم: اول اينكه ما آمريكاييها قاتلان خوبي هستيم! ما كشتن را راهي براي رسيدن به اهدافمان ميدانيم. قتل در آمريكا مانند كشتار سرخپوستها فقط يك مسئله تاريخي نيست. همين حالا هم كشتار با سياست خارجي تجاوز، راهحل آمريكا براي حل هر چيزي است كه از آن ترس دارد. به عراق لشكركشي كرديم درحاليكه هيچ سلاح كشتار جمعي در آن نداشت. بن لادن را در پاكستان كشتيم اما به افغانستان لشكر كشيديم. حالا هم هواپيماهاي بدون سرنشين را درحاليكه خلبانهاي ناشناسشان در اتاقهايي خنك نشستهاند، براي «كشتار» ميفرستيم. دوم اينكه آمريكاييها مردمي هستند كه خيلي زود ميترسند و با ترس دست به هر كاري ميزنند. چرا آمريكاييها اينقدر ميترسند كه ۳۰۰ميليون اسلحه در خانههايشان وجود دارد؟ فكر ميكنيم چهكسي قرار است به ما صدمه بزند؟ شايد ما بايد مشكلات نژادي و اقتصادي خود را حل كنيم؛ آن وقت شايد آدمهاي عصباني و خشن كمتري باشند كه به سراغ اسلحهشان در كمد اتاق ميروند.