پراوداهای آمریکایی-دکتر حسین دهشیار استاد دانشگاه

عمومی

 

نهادها شکل می‌گیرند تا کارویژه خاصی را به صحنه آورند

به ضرورت ماهیت اجتماعی، نهادها بازتاب روندها و واقعیات حاکم بر جامعه هستند. برای تداوم بقا و نافذ بودن نهادهای اجتماعی گزینه‌ای جز این‌که «ربط داشتن» خود را در گستره جامعه متجلی سازند در برابر ندارند که این نیز کاملا به قدرت تطبیق دهی آنان بستگی دارد. یکی از ارکان ممیزه یک جامعه باز همانا نهادی به نام رسانه است که شان و منزلت آ ن از چنان سطحی برخوردار است که در کنار سه قوه مستقل مقننه، مجریه و قضاییه که شاکله حیات بخش جامعه مدنی هستند، رسانه به عنوان محور چهارم ترسیم شده است.

رسانه از این رو در کنار عناصر هویت بخش ساختار حکومت به عنوان یک مجموعه غیردولتی قرار گرفته که یادآور وظایف و مسئولیت آنها باشد و مهم‌تر از همه این که در کنار مطلع ساختن شهروندان از واقعیات محیط اجتماعی، آنان و رهبران جامعه را در مسیر ارتقای اخلاقی و انسانی قرار دهد. امروزه در آمریکا در کنار کنگره به عنوان یک ساختار دولتی، رسانه‌ها کمترین میزان اعتبار و شان اجتماعی را در سرزمینی که فزون‌ترین دامنه و تعدد رسانه‌ای در آن انکارناپذیرترین واقعیت حیات است را برخوردار هستند. برای این‌که رسانه‌ها به طور کلی در چنین جایگاه حقیری قرار گیرند، تحولات سیاسی طی دهه‌های متمادی نقش تعیین‌کننده‌ای را ایفا کرده‌اند. تا آغازین دهه 80 یکپارچگی ارزشی در قلمرو سیاسی تقریبا همچنان پایدار و استوار بود و به چالش جدی گرفته نشده بود. رسانه‌های جریان اصلی در اشکال گفتاری، نوشتاری و تصویری در چارچوب لنز ارزشی لیبرال حوادث، روندها و تحولات را در تمام سطوح جامعه از یک سو توصیف و از سوی دیگر تحلیل (نقد) می‌کردند. رسانه‌ها هر چند ارزش‌های محافظه کارانه را مطلوب قلمداد نمی‌کردند، اما آگاهانه این مهم را پاس می‌داشتند و اعتبار قائل بودند که جنس اطلاع رسانی (توصیف) و تحلیل (نقد) متفاوت است.

حق شهروندان است که مطلع شوند و وظیفه رسانه است که رسالتی فرای روزمرگی را نیز متجلی سازد. چرا مثلا والتر کرانکایت، مجری لیبرال اخبار شبانه یکی از مهم‌ترین شبکه‌های تلویزیونی برای مدت 20 سال (1981ـ1962) به عنوان «مورد اعتمادترین فرد» در جامعه آمریکا از سوی شهروندان دو سوی طیف سیاسی مطرح می‌گشت. به قدرت رسیدن رونالد ریگان در سال 1981 به عنوان اولین رئیس‌جمهور محافظه‌کار جنبش یکه‌تاز نگاه لیبرال را در صحنه رسانه‌ای به چالش گرفت. مجموعه‌های محافظه کار و روشنفکران متعلق به این نحله فکری از این تاریخ به بعد به طور یکپارچه و دائمی به بیان این نظر و ایده پرداختند که رسانه‌های جریان اصلی از تحریریه گرفته تا خبرنگاران در کنترل افرادی است که دارای ارزش‌ها و اعتقاداتی هستند که اساسا با ایده‌های محافظه‌کارانه در تعارض است. با توجه به این نکته، نه‌تنها در مقوله تحلیل و نقد ارزش‌های لیبرال مبنا قرار می‌گیرند بلکه در قلمرو اطلاع‌رسانی و توصیف وقایع و حوادث نیز ارزش‌های لیبرال در نقش «صافی» ظاهر می‌شوند. ارزیابی و نقطه نظر نخبگان محافظه کار بتدریج در جامعه رسوخ کرد و دو سوی گسل سیاسی دو نگاه بشدت متفاوت را در خصوص عملکرد و رسالت رسانه‌ای به صحنه آوردند.

این چالش روشنفکرانه و ارزشی در سال 1996 عملیاتی شد و خط مشی‌های کاملا مشخص و شفاف که هم برای شهروندان قابل رویت بود و هم نخبگان، آن را به اجبار تائید کردند و در جامعه به صحنه آمد. فاکس نیوز به عنوان یک مجموعه رسانه‌ای پا به صحنه گذاشت و از ورای لنز محافظه‌کارانه، توصیف و تحلیل اطلاعات را در دستور کار قرار داد. امروزه در صد میلیون خانواده آمریکایی این شبکه خبری مشاهده می‌شود و یکی از منابع اصلی رسانه‌ای است.

امروزه رسانه‌های متعهد به ارزش‌های دو سوی طیف سیاسی عملا در نقش رسانه‌های حزبی ظاهر شده‌اند به این معنا که آنچه را اصول و ارزش‌های احزاب دموکرات و جمهوریخواه هستند، لنزی قرار داده‌اند که از بستر آن اطلاع‌رسانی کنند. دیگر کمترین تمایزی میان وظیفه اطلاع‌رسانی و رسالت نقد وجود دارد و آنچه مهم‌تر از این نکته است همانا بیان صریح این مطلب است که ضرورتی برای این تفکیک نیست و رسانه باید حتما برای خود یک موضع مشخص کند و از آن موضع چارچوب اطلاع‌رسانی را ترسیم سازد. ویژگی جامعه آمریکایی امروزه تعداد کثیری «پراودا» است.