پیروز ایزدی كارشناس مسائل اروپا ـ بحران‌، موتور محرکه احزاب افراطی اروپا

عمومی

 

انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه در این دوره ویژگی‌های خاصی داشت که نتیجه آن در نهایت باعث شد صحنه سیاسی این کشور دچار دگرگونی عمده شود.

دو نفري كه به مرحله دوم راه پيدا كردند، از جريان‌هاي اصلي سياسي فرانسه نبودند و در حقيقت احزاب سياسي سنتي اين كشور با شكست سنگين از دور خارج شدند.در اين انتخابات اگرچه مارين لوپن، نامزد حزب راست افراطي «جبهه ملي» از امانوئل ماكرون، نامزد مستقل ميانه شكست خورد اما نبايد فراموش كرد كه حدود 34درصد از راي‌دهندگان فرانسوي، يعني چيزي حدود 10و نيم ميليون نفر به ايده‌هاي مطرح شده از سوي او رأي مثبت دادند.

اين تعداد رأي براي جريان راست افراطي فرانسه بسيار قابل‌توجه است. رأي مارين لوپن دو برابر رأي پدرش يعني ژان ماري لوپن در سال 2002است. بدين‌ترتيب، حزب جبهه ملي بدون هيچ‌ حاشيه‌اي موفق شد در انتخابات رياست‌جمهوري اخير، به يك بازيگر عمده در صحنه سياسي فرانسه تبديل شود.

بسياري از مردمي كه اعتمادشان را نسبت به نخبگان سياسي حاكم از هر دو طيف راست ميانه و چپ ميانه از دست داده بودند از انتخابات به‌عنوان ابزاري براي تغيير چهره سياسي فرانسه استفاده كردند. رأي مردم به ماكرون و لوپن، رأي به تغيير شرايط بود. حتي بخش بزرگي از ناراضيان فرانسوي به لوپن رأي دادند اما او نتوانست در مقابل ماكرون ائتلافي قوي تشكيل دهد.

موضوع مهم اين است كه احزاب افراطي كه طي سال‌هاي اخير دوباره در اروپا مطرح شده‌اند، توان ائتلاف‌سازي‌ ندارند. در جبهه مقابل اما ائتلاف بزرگي شكل گرفت و بيشتر احزاب سياسي فرانسه – همان‌هايي كه در دور اول شكست خورده بودند – از هوادارانشان خواستند به ماكرون رأي دهند.

در مجموع، مي‌توان گفت كه جنبش پوپوليستي راست افراطي نه‌تنها در فرانسه زنده است بلكه در انتخابات اخير جان تازه گرفته است. حزب جبهه ملي در مجلس فرانسه تنها 2 كرسي دارد اما اميدوار است به پشتوانه آراي مردمي كه به‌دست آورده بتواند در انتخاباتي كه طي ماه‌هاي آينده برگزار مي‌شود كرسي‌هاي زيادي را از آن خود كند.

در فرانسه تا زماني كه وضعيت اقتصادي نابسامان باشد، ركود حاكم باشد و مسائل امنيتي لاينحل باقي مانده باشد، ميدان براي بالندگي اين قبيل احزاب افراطي باز است. اما هر زمان آرامشي بر جامعه حكم‌فرما شود، اين احزاب هم محبوبيت‌شان را از دست مي‌دهند و جامعه پذيراي ايده‌ها و برنامه‌هاي مطرح شده از سوي آنها نيست. در واقع، بحران موتور محركه احزاب افراطي دست راستي است. تا زماني كه انواع مختلف بحران وجود داشته باشد، اين احزاب هم قدرت بيشتر و جايگاه مستحكم‌تري در جوامع اروپايي خواهند داشت.