ناتو برای گسترش حوزه امنیتی خود در قفقاز جنوبی حضور یافته و با پیچیدهتر کردن معادلات در منطقه حل مناقشات را بسیار سخت کرده تا به اهداف خود دست یابد
سالهاست که از طرح مشارکت برای صلح ناتو میگذرد و گذشت زمان فقط بی نتیجه بودن این طرح را ثابت میکند، این نکته در منطقه قفقاز خود را به روشنی نشان میدهد.
در سالهای بعد از فروپاشی شوروی که پیمان آتلانتیک شمالی به یوروآتلانتیک تغییر پیدا کرد، امر “مشارکت” جای خود را به “همکاری” داد تا ناتو با کمترین هزینه، بیشترین حوزه نفوذ را برای خود به دست بیاورد.
ماجرا از جایی شروع میشود که کشورهای منطقه قفقاز جنوبی هر یک به دلایلی، امنیت خود را در چارچوبهای غربی و با نگاه به بیرون جستجو میکردند. با این حال ناتو زمینه اقدامات خود برای حضور در منطقه را با طرح فضای تعریف نشده اروپا-آتلانتیک، از قبل فراهم کرده بود و به بهانه حل مناقشات قفقاز جنوبی حوزه امنیتی خود را گسترش داد
همانطور که گفته شد حل مناقشه فقط یک بهانه بود تا ناتو بتواند به اهداف خود در این منطقه دست یابد که از جمله آنها:
کاهش حوزه نفوذ روسیه و عقب راندن این کشور به پشت مرزهای خود؛ مسکو سالهای بر این منطقه سیطره داشته و حساسیت ویژهای به آن دارد، اکنون ناتو میتواند با نفوذ در قفقاز جنوبی مانعی بزرگی را بر سر راه روسها ایجاد کند و از آن به مثابه اهرم فشاری برای کنترل مسکو و حداکثر تاثیرگذاری بر تصمیمات آنها استفاده کند.
با وجود خلأ در قفقاز جنوبی نگرانی از حضور کشورهایی مانند ایران در منطقه افزایش مییابد. ایران زمینههای مشترک فرهنگی و تاریخی زیادی با کشورها و قومیتهای مختلف حاضر در این منطقه دارد، علاوه بر آن موضع ایران میتواند حلکننده مشکلات قومی در این منطقه باشد؛ اما این موضع هراس ناتو را به دنبال دارد. از این رو ناتو میکوشد که ایران را دشمن کشورهای این منطقه جلوه دهد.
استفاده از منابع انرژی دریای خزر، ظرفیتهای ترانزیتی و بازار مصرف در منطقه با بهرهوری بالا توسط اروپاییها از طریق لاینحل و زخمی نگه داشتن روند حل مناقشات در منطقه، ترغیب کشورها به تقابل با روسیه و ایران (کشورهایی که از ظرفیت حل مناقشات در این منطقه برخوردارند) و وابسته کردن کشورهای قفقاز جنوبی به چارچوب ناتو برای تامین امنیت آنها از جمله این اهداف است.
برای کشوری مانند چین هم سناریوی جدیدی وجود دارد، اگرچه تا پیش از آن پکن مخالف حضور ناتو در این منطقه بوده و ناتو نیز از نفوذ چین در قفقاز جنوبی جلوگیری میکرده است، اما در حال حاضر تجربه موفق سازمان همکای شانگهای برای برقراری امنیت در آسیای میانه، پیشینه و دیدگاه مثبتی را در رویکرد کشورهای قفقاز جنوبی ایجاد کند و نقش ناتو کمرنگ شود.
البته گرایش کشورهای قفقاز جنوبی به غرب و حرکت در مدار توسعه اروپایی آنها به اندازهای است که گمان گرایش این کشورها به شرق و پیوستن به معادلات امنیتی آن را با مشکل مواجه میکند.
در واقع این همان اقدامی است که ناتو در کشورهای قفقاز جنوبی انجام داده و زمینه غربگرا بودن آنها را به رشته مستحکمی تبدیل کرده است.
البته جمهوری آذربایجان علاوه بر مسائل امنیتی مذکور، استفاده از ناتو برای تقابل با ارمنستان در منطقه قره باغ را دنبال میکرده است. ارمنستان از سوی روسها حمایت زیادی میشود و باکو برای تغییر معادله به نفع خود نیاز به حضور یک سازمان یا کشور قدرتمند دارد، اما واقعیت این است که ناتو هدفی برای حل مناقشه قره باغ ندارد چه برسد به اینکه بخواهد با ارمنستان مقابله کند. این به معنای شکست هدف آذربایجان برای پیوستن به ناتو است، چیزی که عزم باکو را برای گسترش مناسبات با اسرائیل را تقویت میکند.
به همین دلیل حضور ناتو در منطقه و اتخاذ طرحهای مشکل آفرین هیچگاه به نفع کشورهای قفقاز جنوبی نبوده و فقط موجب تحکیم وابستگی و ترس دائمی آنها از تهدیدات مختلف امنیتی شده است.
علاوه بر آن ناتو با روسیه مقابله مستقیم نخواهد داشت و تقابل خود را در قالب درگیر کردن کشورهای منطقه قفقاز جنوبی با روسیه ادامه میدهد، مگر آنکه شرایط ایجاب کند.
حضور ناتو فقط معادلات امنیتی در منطقه را پیچیدهتر کرده و فقط تنشزا بوده است. چراکه با شعلهور نگه داشتن آتش منازعه حل معضلات و تحرک توام با حساسیت شدید کشورهایی مانند روسیه را افزایش داده و ناتو بمبهای پنهان خود را برای انفجار مهیب در منطقه چیده است.
گزارش از میکائیل مدیرروستا