ترامپ؛ محصول یک روند سیاسی پوپولیستی ـ محترم مهران کامروااستاد علوم سياسي دانشگاه جورج‌تاون

عمومی

 

انتخاب دونالد ترامپ به ریاست‌جمهوری آمریکا یک اتفاق تاریخی است و این اتفاق را می‌توان از ۳ منظر مورد بررسی قرار داد

همانطور كه بارها اشاره شده، آقاي ترامپ فردي است كه از خارج از سيستم حاكم در آمريكا به قدرت رسيده است. او نه در دولت اين كشور سابقه كار اجرايي يا سياسي داشته نه در ارتش آمريكا سابقه خدمت. تمام روساي جمهور آمريكا، يا در دولت تجربه كار داشته‌اند يا در ارتش خدمت كرده‌اند.

نكته دوم اينكه پيروزي دونالد ترامپ، حاصل يك روند پوپوليستي بوده است. از دهه 1960ميلادي، هر دو حزب اصلي آمريكا يعني حزب جمهوريخواه و حزب دمكرات روي محورهاي پوپوليستي متمركز شدند. دمكرات‌ها روي تساوي نژادي و قوميتي تأكيد كردند و خواستار برابري سفيد و سياه در جامعه آمريكا شدند. آنها اعلام كردند كه دولت و محافل آكادميك بايد سياست‌هايي را دنبال كنند و امتيازهايي را براي سياه‌پوستان و اقليت‌هاي ديگر قائل شوند تا موانعي كه در مقابل آنها وجود داشته رفع شود. اين موضوع طي همه اين سال‌ها به يكي از مواضع اصلي حزب دمكرات تبديل شده است.

در مقابل، حزب جمهوريخواه روي ثروتمند شدن افراد و ماليات‌ها متمركز شد. جمهوريخواهان ايده‌هايي مطرح كردند تا به اين سؤال پاسخ دهند كه افراد چگونه مي‌توانند ثروتمند شوند و چگونه مي‌توانند كسب و كارهايي براي سرمايه‌دار شدن راه‌اندازي كنند و حتي ديگران را هم در استخدام خود در آورند. اين موضوع هم طي دهه‌هاي اخير به يكي از مواضع اصلي جمهوريخواهان تبديل شد. اما در جامعه آمريكا افرادي هم بودند كه از اين دو محور، جدا افتادند؛ آنها سفيدپوستان طبقه متوسط و كم‌درآمد بودند. يعني دمكرات‌ها روي اقليت‌ها و رنگين پوستان تمركز كردند و جمهوريخواهان روي ثروتمندان؛ بنابراين قشر سفيدپوست طبقه متوسط و كم‌درآمد كه تعدادشان نيز در جامعه آمريكا بسيار زياد است، طي چندين دهه از محاسبات اين دو حزب جا ماندند.

دونالد ترامپ در انتخابات اخير موفق شد با اين قشر از جامعه آمريكا تماس مستقيم برقرار كند و بگويد كه من آن فردي هستم كه موقعيت و طبقه اجتماعي شما و مشكلات شما را درك مي‌كنم. او حتي با زبان و ادبيات اين گروه از مردم آمريكا سخن گفت. بسياري مي‌گفتند ترامپ ادبيات سطح پاييني دارد، غافل از آنكه اين ادبيات همان ادبيات واقعي قشر متوسط و كم‌درآمد جامعه آمريكاست. از اساس، همين رويكرد ترامپ باعث شد مردم آمريكا ابتدا به او توجه كنند و در نهايت به او رأي دهند.

طي آخرين هفته‌هاي منتهي به روز انتخابات، درحالي‌كه رقابت ميان 2 نامزد اصلي داغ‌تر مي‌شد، تمام نظرسنجي‌ها به نفع هيلاري كلينتون پيش مي‌رفت. در برهه‌اي آراي ترامپ درنظرسنجي‌ها سير صعودي پيدا كرد اما به هر حال خانم كلينتون برتري خود را دائما با او حفظ كرد. اما ديديم كه در نهايت برخلاف روند اعلام شده درنظرسنجي‌ها، دونالد ترامپ به‌عنوان رئيس‌جمهور آمريكا رأي آورد. شرايط و فضاي سياسي آمريكا آنقدر طي ماه‌هاي اخير عليه دونالد ترامپ شدت گرفته بود كه مردم خجالت مي‌كشيدند بگويند قصد دارند به او رأي دهند. اين شرايط تقريبا تمام تحليلگران را هم به اشتباه انداخت. آنها تصور مي‌كردند آمريكايي‌ها تحت‌تأثير حواشي ايجاد شده در انتخابات و افشاگري‌هاي اخلاقي اتفاق افتاده عليه ترامپ، از او منزجر شده اند؛ اما واقعيت چيز ديگري بود.

دونالد ترامپ از ابتدا با شعارهاي پوپوليستي و عوام‌پسند وارد انتخابات شد و اعلام كرد كه قصد دارد در ساختار نظام حاكم بر آمريكا تغييرات اساسي ايجاد كند. او بارها عملكرد رقيبش يعني خانم كلينتون و فراتر از آن ساختار حاكم در اين كشور را زير سؤال برد و گفت كه اينها اگر مي‌توانستند كاري از پيش ببرند طي 4تا 5دهه اخير اين كار را كرده بودند. همين سخنان براي قشر متوسط و كم‌درآمد آمريكايي به اندازه كافي جذاب بود تا پاي صندوق‌هاي رأي حاضر شوند و به اين چهره جديد رأي دهند.

فارغ از اينها، در تحليل انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا وضعيت اقتصادي مردم اين كشور را نبايد از ياد برد. معروف است كه مي‌گويند «مردم در آمريكا با جيب‌شان رأي مي‌دهند». در واقع آنها براساس وضعيت اقتصادي و عوايد‌شان تصميم مي‌گيرند كه به چه‌كسي رأي دهند. امروز در آمريكا هنوز نرخ بي‌كاري بالاست و بخشي از مردم همچنان با استفاده از وام‌هاي بانكي گذران زندگي مي‌كنند؛ همه مردم به بانك‌ها بدهكارند. در چنين شرايطي، فردي از بيرون سيستم به عرصه انتخابات وارد مي‌شود، مي‌تواند با گروه بزرگي از مردم كه خود را فراموش شده تصور مي‌كنند هم‌زبان شود و آراي آنها را در ميان ناباوري همگان به نفع خود جذب كند.

در مقابل نبايد فراموش كرد كه خانم كلينتون هم نكات منفي بسياري داشت (high negatives) كه باعث ريزش آراي او شد. به‌اصطلاح گفته مي‌شد ديد منفي نسبت به او بسيار بالا بود. كلينتون هميشه علاقه زيادي به پنهان‌كاري داشته و اين خود يكي از بزرگ‌ترين نقاط ضعف او بوده است. علاوه بر اين، او در رقابت‌هاي انتخاباتي، دائما تلاش مي‌كرد زن‌ها را به پاي صندوق بكشاند.

او مي‌گفت بياييد تاريخ‌ساز شويم و براي نخستين بار يك زن را به‌عنوان رئيس‌جمهور به كاخ سفيد بفرستيم. در مقابل اين سخن، برخي گفتند كه مي‌توان يك زن را به كاخ سفيد فرستاد اما زني كه لياقت رياست‌جمهوري آمريكا را داشته باشد. بخشي از اين مخالفان، خود از هواداران حزب دمكرات بودند كه نسبت به روند انتخاب او در حزب و حذف رقيبش يعني آقاي برني سندرز اعتراض داشتند. او با كارت زنان يا همان women’s card ‌پيش آمد اما حتي زنان آمريكايي هم به تعداد كافي به او رأي ندادند تا بتوانند تاريخ‌ساز شوند.