آزموده را، آزمودن خطاست
اهل تفتین و فساد و ماجراست
نیست این ها مرجع صلح و صفا
باز در دامش نیفتی در بلا
می نمودند در پناه پارلمان
آنچه از جنس فساد بود بر عیان
هر یکی بد ماش و سالار در نبرد
فوق قانون عاری از فهم و خرد
کی بودش فکر رفای مردمان
مظهر تفریق بر قوم و زبان
کی بودند واقف بر خواست ملت
با غرور و آز داشتند منزلت
خانهء ملت بودی مهد شقاق
هر یکی با دیګری در افتراق
از فساد و رشوت و از معامله
زفت و فربه ګشته اند زین مرحله
در میان، اندک بودی مرد فقیه
در مقابل ،جمع کثیری سفیه
ګوش کن حرف بری، خواهی امان
رأی خود عرضه مکن بر جاهلان
ف.بری
§§§§
وهم و غفلت
اسیر در حلقه یی اوهام ره ء آزاده گی بکشا
که در زنجیر غفلت ها نیابی راحت فردا
گرفتار رهء تقلید نباشد محرم توحید
مسیر فکرت آزاد نماید جلوهء زیبا
درون خانه دلدارت برون با کیست سرو کارت
بیابی در صفای جان جمال خالق یکتا
نمای معرفت بودی اساس خلقت انسان
به پای بینش و دانش بیابی راه منزل ها
پریشانت کند این دهر چو افتی در پیی دیگر
چو شیخ و زاهدت رهبر نیاسایی زمحنت ها
بری در حلقهء موهوم نیابی جز خیال شوم
دلیل عقل می باید چراغ راه محمل ها
ف.بری