تجاوز به سوریه، وارد مرحله سوم و پایانی شده است

عمومی

 

همواره بر این باور بوده وخواهم ماند که روشن شدن سرنوشت هرمرحله تاریخی که امتی با آن روبه رو می شود و چالش هایی که براساس معادله های منطقه ای و بین المللی با آن مواجه خواهد شد 

افزون بر میزان سطح هوشیاری، آگاهی وتوانایی مادی و انسانی هر ملت ، خود مشخص کننده میزان پیروزی یا شکست آن ملت برای پشت سر نهادن آن چالش ها وتحقق پیروزی یا شکست و ناکامی خواهد بود

این معادله بیشترین انطباق را با وضع موجود سوریه دارد، بخصوص باتوجه به چالش هایی که با آن روبه روست؛ چالش هایی که مدتی است آن را جنگ فراگیر جهانی برضد سوریه می نامند؛ اصطلاحی که در توصیف آن ، گزافه گویی نشده است.

در آغاز این جنگ، معادله ساده می نمود، چه برای آنانی که جنگ را برضد سوریه از داخل یا خارج به راه انداختند، چه برای تصمیم گیرندگان نهادهای فرماندهی سوریه؛ تلاشی صورت گرفته بود تا در جو موجود از آنچه به دروغ بهارعربی خوانده می شد، جنبش اعتراضی مردمی شکل گیرد، جوی شبیه آنچه در تونس، مصر و لیبی ایجاد و منجر به سرنگونی نظام های حاکم شد یا دست کم نظام حاکم برسوریه را به تغییر هم پیمانان منطقه ای وتغییر نگرش درباره موضوعات منطقه ای وبخصوص تغییر در دوبخش مرتبط با رابطه با ایران و تغییر موضع دمشق در حمایت از مقاومت واداشت.

می کوشم درباره شرایط واهداف فعلی شکل گیری تحرکات مورد حمایت واقع شده از خارج بپردازم و نمی خواهم درباره توهمات مربوط به این رویدادها سخن بگویم. قصد ندارم با این فرض پیش برویم که گویی برخی سعی کرده اند به تقلید از جنبش هایی که در دیگر کشورهای عربی روی داده ، کاری کرده باشند.

بعد از شکست معادله تحریک جامعه با برپایی تظاهرات حقیقی یا بزرگ نمایی شده که آشکارا ازسوی رسانه های جهانی ومنطقه ای حمایت می شد ، این تاکتیک ، شیوه ای قدیمی برای به راه انداختن انقلاب رنگین یا کودتای نارنجی است که همه با آن آشنایی و نسبت به آن شناخت دارند. گردانندگان آن شیوه، به این نتیجه رسیده بودند که این تاکتیک باید تغییر یابد. از این رو تصمیم گرفتند شیوه و تاکتیک از اسلوب تونس و مصر به اسلوب لیبی تغییر یابد.

منظور از شیوه لیبی همان خشونت مسلحانه وکمک گرفتن از نیروهای خارجی است، به همان صورتی که ناتو و نیروهای ویژه فرانسوی ، انگلیسی و قطری در لیبی مستقیم وارد عمل شدند و راه دخالت نظامی ومسلحانه را برای سرنگونی نظام برگزیدند.

باید گفت، مرحله نخست جنگ به پایان رسیده است؛ جنگی که آرام و بر ضد سوریه به راه انداختند تا این که وارد مرحله خشونت و توسل به زور سلاح شد.

شرایط و اوضاع سوریه ومعادلات آن وشکل گیری موضع روسیه وچین، مانع تحقق یافتن این سناریو شد؛ سناریویی که می بایست با کمک آن قطعنامه ای بین المللی صادر می شد تا به موجب آن، دخالت نظامی وتشکیل مناطق پرواز ممنوع بماند. آنچه در لیبی شکل گرفت، بلامانع به شمار می آمد.

با شکست گروه های مسلح شبه نظامیان محلی که سلاح خود را از خارج فراهم می کردند و بخشی را از طریق غارت مخازن سلاح نیروهای امنیتی سوریه به دست می آوردند ، می بایست سطح خشونت افزایش می یافت. از این رو به منظور ورود به نبردی مسلحانه به گروه های جهادی جهانی متوسل شدند.

هدف از این اقدام، تحقق دو خواسته بود:

هدف نخست، بالا بردن سطح خشونت مسلحانه تا بالاترین حد ممکن به منظور متعادل شدن توان آنان با توان نیروهای امنیتی سوریه بود که براساس قانون اساسی ، مکلف به حفظ امنیت کشور وحفاظت از اموال وتامین جان ملت هستند. برای تحقق این مهم، مرزهای شمالی سوریه از طرف ترکیه و مرزهای جنوبی هم از طرف اردن گشوده شد و هزاران جنگجو که از نقاط دور دست جهان برای نبرد درسوریه جذب شده بودند، از این مناطق وارد خاک سوریه شدند.

هدف دوم، سیاق جنگ بود که آنها تلاش کردند رنگ و بوی دینی به خود بگیرد تا از این طریق بر توازن منطقه ای تاثیر بگذارند وبه منظور تاثیر بر جنگ، تهدید مربوط به فتنه بزرگ را علم کردند. آنها نبرد اسلامی – اسلامی راه انداختند، اما نظام برخلاف تصوراتشان تسلیم نشد. آنها این توده دینی را دربرابر هم پیمانان ومدافعان تمامیت ارضی سوریه ومدافعان منافع ملت سوریه صف آرایی کردند؛ ملتی که ثابت کردند اکثریت آنان به سناریوی راه افتاده برضد دولت سوریه نمی پیوندند.

آنها گمان می بردند، با این صف آرایی دربهترین شرایط می توانند باعث ترس هم پیمانان مقاوم سوریه از نیروهای منطقه ای و بین المللی شوند یا با جمع آوری توده های دینی ومذهبی می توانند قدرتی معادل توان ائتلاف شکل گرفته برای حمایت از دولت سوریه به وجود آورند.

این مرحله ، مرحله دوم از مراحل جنگ برضد سوریه است؛ مرحله ای که می توان آن را استفاده از سازمان ها ونیروهای غیر دولتی با خصوصیات منطقه ای وبین المللی با هدف سرنگونی دولت سوریه نامید.

تا این مرحله ، کشورهای مشوق، حامی ومسلح کننده این نبرد برضد سوریه هنوز با نیروهای خود به صورت علنی ومستقیم در جنگ مشارکت نکرده بودند و به تحریک گروه های داخلی وحمایت از آنان با گروه های خارجی، حمایت مالی، پشتیبانی، تسلیحاتی، آموزشی و فکری و حتی کمک رسانی به آنان از طریق مامورات اطلاعاتی و نیروهای ویژه برای سازماندهی و رهبری آنها به صورت غیر علنی در میادین جنگ بسنده کرده بودند.

ظهور تروریسم بین المللی فرامرزی از طریق عبور داعش از مرزهای عراقی – سوری واعلام تشکیل دولت خلافت نشان داد، آنها قادر به کنترل کامل این گروه ها نیستند.

داعش اگر چه در این ارتباط حمایت وتایید شده بود ، اما اعلام طرح تشکیل دولت اسلامی به صورت خلافت خود خوانده وتوسعه تروریسم به خارج از مرزهای درگیری – که خواست اولیه قدرت های منطقه ای و بین المللی نبود – بر روند این طرح تاثیر گذاشت وباعث شد استفاده از گروه های جهادی جهانی در منطقه به سلاحی دو لبه تبدیل شود.

درچنین شرایطی، سوریه، ایران وحزب الله و به دنبال آنان، روسیه و چین براساس معادله ذیل عمل می کردند:

  • حزب الله دربرابر توطئه بین المللی وارد عمل شد. عاملان توطئه نزاع درسوریه را ازتحرکات مردمی داخلی شکست خورده به تحرکات مسلحانه تبدیل کرده بودند. در این نبرد، عاملان توطئه نیروهای تکفیری دشمن محور مقاومت را جذب کرده وبه خدمت گرفته بودند. این نیروها از سوی پایگاه های بین المللی ومنطقه ای هدایت و حمایت مالی و رسانه ای می شدند. عاملان توطئه این هدف را دنبال می کردند که موقعیت سوریه را از جایگاه محور مقاومت تغییر دهند و آن را به دولتی مخالف ودشمن مقاومت تبدیل کنند وخط مشی را از کشورهای عربی ومنطقه ای حامی پروژه اتحاد ترکیه وکشورهای عرب نفتخیز حوزه خلیج فارس دریافت کنند.
  • ایران با مستشارانش وامکانات وتوانایی اقتصادی ومالی به منظور حمایت از ایستادگی دولت سوریه وارد عمل شد، دقیقا برای همان اهدافی که حزب الله وارد شده بود و چه بسا برای پیشرفته سازی حضور پایگاه مقاومت درمنطقه و به این ترتیب، جبهه های نبرد سوریه و عراق را تقویت کرد و دربرابر هجمه منطقه ای به راه افتاده ازسوی پایگاه دشمن محور مقاومت ایستادگی کرد.
  • روسیه زمانی وارد عمل شد که دیگر جای شک نبود، آنچه در سوریه روی می دهد، جنبش مردمی نیست و با هدف اصلاح نظام صورت نمی گیرد، بلکه همه ماجرا حاصل دخالت بین المللی است که ابعاد جغرافیایی سیاسی را دنبال می کند و کارآیی این دخالت ها به مرزهای سوریه محدود نخواهد ماند و تمام منطقه را در بر خواهد گرفت.

اهداف سوریه

  • اجازه ندادن به نیروهای دشمن برای تحقق اهدافشان، آن هم برخلاف موازین و مقررات بین المللی وتخطی آنها از شورای امنیت.
  • اجازه ندادن به گروه های جهادی برای تبدیل شدن به ابزار تحقق اهدافشان از طریق همکاری با پایگاه های غربی که از سوی کشورهای نفتخیر عربی حمایت مالی می شدند و ترکیه نیز با تمام توان از آنها حمایت می کند تا به پیروزی منطقه ای دست یابد.

اگر این پیروزی محقق می شد، این امر می توانست مقدمه ای باشد برای انتقال توان تروریستی به روسیه فدرال. در آن صورت، ناتو وهم پیمانان آن می توانستند این تجربه را نه تنها در روسیه فدرال بلکه حتی در چین تکرار کنند.

شکست مراحل اول و دوم، منجر به ناگزیر شدن دولت ها برای ورود مستقیم در رویارویی ها شد، به گونه ای که گاه نیروهای ویژه خود را اعزام می کردند یا با جنگنده های خود اهدافی را مورد حمله قرار می دادند تا با داشتن نقش نظامی، بتوانند بر روند درگیری های نظامی تاثیر گذار باشند.

این شیوه و دخالت محدود، ناکارآمدی خود را درتاثیر گذاری قابل ملاحظه بر روند تحولات ودرگیری ها ثابت کرد. از این رو ناگزیر شدند، مستقیم با نیروهایشان وارد عمل شوند، همان گونه که ترکیه و نیروهای آمریکایی و انگلیسی وبرخی هم پیمانان در میادین نبرد به صورت مستقیم وارد عمل شدند.

این همان مرحله سوم است که ما در آغاز آن هستیم. این مرحله می تواند توسعه یابد، اگرچه امروزه دولتی ها درپس نیروهای غیر دولتی پنهان شده اند، اما هدف آنها توسعه میزان نفوذ وتاثیر گذاری درمیادین نبرد است؛ همان گونه که آمریکا از طریق حمایت وپشتیبانی از نیروهای سوریه دموکراتیک عمل می کند و همان گونه که ترکیه از طریق حمایت وپشتیبانی وحتی مشارکت با نیروهای موسوم به سپر فرات انجام می دهد. آنها باقیمانده نیروهایی هستند که ارتش آزاد خوانده می شدند؛ همان نیروهای شبه نظامی که ترکیه آنها را در آغاز بحران سازماندهی کرده بود.

در این مرحله که ارتش های کشورها به صورت مستقیم وارد شده اند، در پس گروه های مسلح محلی حضور دارند و از این پس می توان گفت، صحنه بین المللی جنگ برضد سوریه شکل نهایی به خود گرفته است.

عنوان اصلی این مرحله، پیوستن ارتش های منطقه ای وبین المللی، به بهانه های گوناگون درجنگ منطقه با هدف تغییر شکل منطقه ودگرگونی ائتلاف کشورهای درون آن است، آن گونه که اکنون همه می دانیم بین دو پایگاه معروف است؛ پایگاه مقاومتی که سعی دارد میهن را آزاد واراضی اشغالی ازسوی دشمن صهیونیست را آزاد کند و پایگاه مقابل پایگاه دشمن ، دشمنی که با توسل به شیوه های ویرانگرانه و از طریق راه انداختن جنگ های محلی دینی ومذهبی، مانع تحقق اهداف محور مقاومت شود؛ محوری که از نظر بین المللی از سوی روسیه و چین حمایت می شود و این دو کشور هم درصدد تحقق بخشیدن به اهدافی هستند که آنها را برشمردیم.

مرحله سوم مرحله نهایی است؛ مرحله ای که در آن دخالت مستقیم ارتش کشورها توسعه می یابد و از اهمیت سازمان های مسلح کاسته خواهد شد تا جنگ شکلی آشکار به خود بگیرد.

عنوان این مرحله چیزی نیست جز ادامه نبرد برای آزادی میهن . سوریه وهم پیمانانش در این جنگ تحت این عنوان شرکت خواهند کرد. از این رو کاستی از هیچ یک از ما در این مرحله پذیرفته نخواهد بود.

مرحله سوم وپایانی، مرحله نبرد ارتش های حمایت شده از سوی سازمان ها وتشکلات غیر نظامی با هدف کامل کردن نزاع روی نقشه سیاسی مشرق زمین است. در این مرحله توانایی و قابلیت سیاسی منطقه بار دیگر سنجیده خواهد شد. از این رو عرصه برای احتمالات باز است، اگرچه برخی سعی دارند به دیگران اطمینان بدهند ، وحدت ویکپارچگی کشورهای منطقه را محترم خواهند شمرد.

آیا آماده خواهیم بود ودرخور چالش های این مرحله عمل خواهیم کرد ؟ نخستین قدم ، شناخت شرایط وشروط آن است که آنها را در اینجا برشمرده ایم.

انیس نقاش

هماهنگ کننده مرکز الامان برای مطالعات وتحقیقات راهبردی

مترجم:لیلاکامرانی