نیروهای طالبان از اوایل مرداد امسال، پس از اعلام خبر مرگ ملاعمر رهبر خود، بر دامنه حملاتشان در خاک افغانستان افزودند و ۲ماه بعد با حمله به شهر قندوز در شمال این کشور موفق شدند آن را در کمتر از یک شبانه روز بهطور کامل تصرف کنند و بزرگترین پیروزی خود از زمان سقوط حکومتشان در سال۲۰۰۱ را رقم بزنند
- هرچند نيروهاي امنيتي افغان با كمك نيروهاي بينالمللي موفق شدند طي روزهاي بعد طالبان را از اين شهر بيرون كنند و كنترل اوضاع را بهدست بگيرند، اما اين اتفاق كه طي 15سال گذشته بيسابقه بوده زنگ خطري جدي براي دولت افغانستان و نيروهاي خارجي مستقر در اين كشوربود. سقوط اين شهر اين سؤال را مطرح كرد كه آيا نيروهاي افغان توان آن را دارند كه پس از خروج يگانهاي رزمي خارجي، با طالبان مقابله كرده و امنيت افغانستان را تأمين كنند؟
طي ماههاي اخير، با قدرتگيري داعش در بخشهايي از افغانستان و در سايه اختلافات دروني ميان رهبران طالبان، تحركات نيروهاي طالبان در برخي استانها افزايش پيدا كرده و بر تعداد بمبگذاريها و حملات انتحاري آنها نيز افزوده شده است. طبق گزارش نهادهاي امنيتي غربي، پس از خروج بخش اعظم نيروهاي نظامي بينالمللي از افغانستان در سال2014 و انتقال وظيفه برقراري امنيت اين كشور به دولت، نيروهاي طالبان موفق شدهاند بار ديگر حدود 30درصد از خاك افغانستان را به تصرف خود در آورند. از سوي ديگر، از حدود 2ماه پيش گفتوگوهاي مقدماتي براي آغاز مذاكرات صلح ميان دولت افغانستان و طالبان به ميزباني پاكستان و با حضور نمايندگاني از آمريكا و چين آغاز شده است.
در مورد وضعيت امنيتي امروز افغانستان، وضعيت نيروهاي طالبان و داعش در اين كشور و همچنين در مورد نقش پاكستان در قبال جنگ داخلي در افغانستان با دكتر داوود مراديان، رئيس انستيتو مطالعات استراتژيك افغانستان در كابل، گفتوگو كردهايم. دكتر مراديان در مورد آينده مذاكرات صلح خوشبين نيست و بر نقش منفي پاكستان در رابطه با ادامه جنگ داخلي در افغانستان تأكيد دارد. او همچنين حضور داعش در افغانستان را محكوم به شكست ميداند، چرا كه معتقد است زمينه رشد اين گروه تروريستي در افغانستان وجود ندارد.
- طي ماههاي اخير، گروه طالبان بار ديگر در افغانستان قدرت گرفته است؛ حتي در گزارشهاي متعدد امنيتي عنوان شده كه اين گروه حدود 30درصد از خاك افغانستان را تصرف كرده است. اتفاقات اخير در افغانستان به چه دليل رخ داده است؟
براي بررسي دليل اصلي رشد فعاليتهاي نظامي طالبان، بايد به سال 2014نگاه كنيم. در آن سال مسئوليت كنترل امنيتي افغانستان از نيروهاي ناتو به نيروهاي افغان واگذار شد. در خلال پروسه انتقال مسئوليتها، دو اتفاق مهم رخ داد. يكي ايجاد خلأ امنيتي بود؛ در بسياري از استانهاي افغانستان نيروهاي نظامي به تعداد كافي حضور نداشتند. در چنين شرايطي خلأ امنيتي در بسياري از بخشهاي كشور بهوجود آمد. اتفاق ديگر عدمتوانايي اين نيروها در كنترل و مديريت اوضاع بود.
نيروهاي افغان براي نخستينبار بهصورت مستقل شروع به جنگيدن ميكردند و تجربه لازم را نداشتند، بنابراين نتوانستند وضعيت را كنترل كنند. از سوي ديگر، نيروهاي طالبان براي سال 2014 و 2015 و لحظه خروج نيروهاي خارجي خود را از قبل آماده كرده بودند. بنابراين به اعتقاد من، دليل اصلي برميگردد به خروج نيروهاي بينالمللي و عدمآمادگي نيروهاي افغان براي برعهده گرفتن مسئوليت امنيت كشور. برخلاف نيروهاي طالبان كه براي دوره انتقال مسئوليت آماده بودند، دولت افغانستان آنچنان آمادگي نداشت. در كنار اينها، جار و جنجالهاي سياسي كه در سال گذشته به هنگام برگزاري انتخابات رياستجمهوري و روي كار آمدن رئيسجمهور جديد اتفاق افتاد، به ايجاد يك خلأ سياسي كمك كرد. خلأ سياسي بهوجود آمده در كنار خلأ امنيتي، شرايط را براي گسترش فعاليتهاي نيروهاي طالبان مهيا كرد.
- اخيرا شاهد تلاشهايي براي آغاز روند مذاكرات ميان دولت مركزي افغانستان و طالبان بودهايم. موضع پاكستان هم براي نخستين بار در قبال اين مذاكرات تغييراتي داشته و دولت اين كشور براي آغاز روند مذاكرات صلح قدم برداشته است. اساسا نقش پاكستان را در رابطه با طالبان در افغانستان چگونه ميبينيد؟
ببينيد، در سياست امنيتي و سياست خارجي پاكستان، جريانهاي تروريستي ابزارهاي مهمي به شمار ميروند و دولت اين كشور در فرصتهاي گوناگون با مهارت خاصي از كارت جريانهاي تروريستي براي پيشبرد اهدافش استفاده ميكند. گروه طالبان هم يكي از ابزارهاي سياست خارجي پاكستان است. پاكستان نشان داده كه براي اعمال فشار روي دولت افغانستان و براي امتياز گرفتن از كشورهاي غربي از ابزار طالبان استفاده ميكند. با وجود آغاز نسبي پروسهاي به نام صلح بعيد ميدانم كه پاكستان در نهايت راضي باشد بهراحتي اين كارت را كنار بگذارد و از آن خداحافظي كند.
به اعتقاد من در آينده هم ما شاهد تداوم ارتباط استراتژيك دولت پاكستان با طالبان خواهيم بود. پاكستانيها در شرايط فعلي بهخاطر فشارهاي سياسي بهخصوص فشارهايي كه از سوي چين به اين كشور وارد شده، تلاش ميكنند به چينيها و جامعه جهاني نوعي حسننيت نشان دهند. آنها اينگونه نشان ميدهند كه تمايل دارند در پروسه صلح افغانستان حضور داشته باشند. اما به هر حال، استراتژي اصلي پاكستان استراتژي جنگ است و حمايت آنها از پروسه صلح بيشتر نوعي عمليات تبليغاتي براي جلب توجه جامعه جهاني و بهخصوص دولت چين است.
- چرا استراتژي پاكستانيها را ادامه جنگ در افغانستان ميدانيد؟
چند دليل دارد؛ يكي اينكه در سالهاي اخير گروههاي شبهنظامي در داخل پاكستان رشد زيادي داشتهاند. اين موضوع خطري امنيتي براي پاكستان تلقي ميشود. وجود يك نوع جنگ و منازعه در همسايگي پاكستان يعني در افغانستان، اين گروههاي تروريستي را تشويق ميكند به جاي جنگيدن در داخل پاكستان در خاك افغانستان مشغول باشند. دليل دوم اينكه جامعه جهاني و بهخصوص چينيها از رشد تروريسم در منطقه بسيار نگران هستند.
جامعه جهاني به اين نتيجه رسيده كه مركز و محور نيروهاي تروريستي در جنوب آسيا، پاكستان است. پاكستانيها ميخواهند با بازي دادن كارت تروريسم، يك سلسله امتيازهاي سياسي و اقتصادي از غرب بگيرند. بنابراين تروريسم هميشه براي پاكستان كارت پربهرهاي براي گرفتن امتياز است و اين كشور به راحتي آن را كنار نخواهد گذاشت.
چين هم در مذاكرات اخير در رابطه با آغاز روند صلح افغانستان و طالبان در پاكستان شركت داشت. بهنظر شما دليل اهميت افغانستان و حتي پاكستان براي چينيها چيست؟ چرا آنها اكنون تصميم گرفتهاند وارد روند مذاكرات صلح افغانستان شوند؟
2 دليل عمده دارد؛ يكي نگرانيهاي امنيتي است كه چينيها از استان مسلماننشين شين جيانگ دارند. گروههاي تروريستي اندك اندك در خاك چين هم نفوذ كردهاند و دولت چين نگران است كه اگر نتواند سرمنشاء تروريسم را در همسايگي خود بخشكاند، با يك خطر رو به گسترش مواجه خواهد بود.
دليل دوم اينكه استراتژي كلان چين كه طرح راه ابريشم نوين است در مناطق آسياي ميانه، غرب آسيا و جنوب آسيا اجرا خواهد شد. ادامه تنش و ناآرامي در همسايگي چين اجازه نخواهد داد كه اين طرح بزرگ چينيها عملي شود. بنابراين آنها بهدليل2نگراني عمدهشان كه يكي نگراني امنيتي و يكي نگراني اقتصادي است بهدنبال از بين بردن ناآراميها در پاكستان و افغانستان هستند و از اينرو اخيرا دولت چين تلاش كرده تا در كاهش تنش در همسايگي خود ايفاي نقش كند.
- پيشبيني شما از سرنوشت مذاكرات چيست؟
به اعتقاد من، مذاكرات در نهايت آغاز خواهد شد اما اينكه اين مذاكرات به سرانجام برسد يا نه، متأسفانه خيلي بعيد بهنظر ميرسد.
- در سايه همين بدبينيهايي كه نسبت به مذاكرات وجود دارد، بحث ورود دوباره نيروهاي غربي به افغانستان هم مطرح شده است. اين احتمال وجود دارد كه آمريكا و ناتو بار ديگر نيروهاي خود را به افغانستان اعزام كنند تا مانع سقوط اين كشور و كنترل دوباره طالبان بر منطقه شوند. فكر ميكنيد به اين مرحله ميرسيم و نيروهاي خارجي بار ديگر به افغانستان وارد ميشوند؟
ببينيد در منازعهاي مثل منازعه افغانستان، راه خروج از بحران تنها زماني امكانپذير است كه يكي از طرفين به برتري نظامي دست پيدا كند. در چنين شرايطي، طرف مقابل علاقهمند به آتشبس و صلح خواهد بود. فعلا در شرايط امروز افغانستان هيچيك از طرفين داراي برتري نظامي نيستند اما پيشبيني ميشود در سال آينده با افزايش قدرت نظامي نيروهاي امنيتي افغانستان و بازگشت دوباره نيروهاي غربي به كشور توازن نظامي به ضرر نيروهاي طالبان تغيير كند. تنها در اين صورت است كه گروههايي از طالبان امكان دارد بهصورت واقعي به پروسه صلح بپيوندند. اما درصورتي كه موازنه نظامي به نفع طالبان باشد، كما اينكه هماكنون در برخي مناطق شاهد آن هستيم، نيروهاي طالبان هيچ علاقهاي براي پيوستن به مذاكرات صلح نخواهند داشت.
- فارغ از طالبان و دولت مركزي كه 2بازيگر عمده در افغانستان هستند، طي ماههاي اخير بحث درگيري داعش هم مطرح شده است. اين گروه تروريستي بخشهايي از شرق و شمال شرق افغانستان را تصرف كرده است. نقش و موقعيت داعش در افغانستان را چگونه ميبينيد؟
داعش پديدهاي فرقه گراست و خوشبختانه در افغانستان بستري براي منازعات و درگيريهاي فرقهاي و در نتيجه بستر اجتماعي براي رشد داعش وجود ندارد. اما به هر حال عدهاي از نيروهاي طالبان بهخاطر ديدگاههاي افراطي داعش از طالبان جدا شده و به داعش پيوستهاند و ممكن است در آينده نيز بخشهاي ديگري از اين نيروها به داعش بپيوندند و پرچم داعش را بلند كنند. با اين حال بهدليلي كه ذكر كردم، در نهايت شاهد رشد چشمگير داعش در افغانستان نخواهيم بود. برخي كشورهاي عربي علاقهمند هستند كه بخشي از نيروهاي داعش را به مرزهاي شرقي جمهوري اسلامي ايران منتقل كنند. خوشبختانه دولت افغانستان توانايي لازم اطلاعاتي را دارد كه اجازه ندهد نيروهاي اطلاعاتي كشورهاي عربي از موقعيت استفاده كنند و در مرزهاي شرقي ايران فعاليت داشته باشند.
- خب، فكر ميكنيد در نهايت چه وضعيتي در انتظار نيروهاي داعش است؟ آيا اين نيروها مناطقي از افغانستان را تصرف ميكنند و مثل عراق و سوريه سعي در حفظ اين مناطق خواهند داشت يا مثلا ممكن است به سمت آسياي مركزي نقل مكان كنند و در كشورهاي اين منطقه پايگاه جديدي ايجاد كنند؟
كشورهايي مثل پاكستان و آسياي ميانه در مقايسه با افغانستان در برابر داعش آسيبپذيرتر هستند. داعش احتمالا در نهايت از افغانستان بهعنوان كريدوري ترانزيتي استفاده خواهد كرد تا يك پايگاه عمليات تروريستي. آسيبپذيري پاكستان در برابر نفوذ داعش بهدليل وجود شكافهاي فرقهاي بسيار بيشتر است. اين احتمال وجود دارد كه جريانهاي سياسي و جريان افراطي داخل پاكستان، مثل لشكر جنگهوي، تغيير رنگ دهند و زير پرچم داعش اعلام وجود كنند. در كل، بهنظر من بهدليل وجود دولتهاي قوي در منطقه آسياي ميانه، احتمال نفوذ داعش به اين منطقه شبيه آنچه در خاورميانه شاهد آن هستيم، امكانپذير نخواهد بود.