وحشت غرب از ویروس وهابی‌گری

عمومی

فرقه ای را که محمد عبدالوهاب (1792-1703 میلادی) از خود ابداع کرد و بعدها عبدالعزیز بن آل‌سعود آن را تئوری زیربنایی حکومت خود قرار داد، یک انحراف آشکار از سنت نبوی بود که با تکیه بر برخی احادیث و برداشت‌های افراطی از آن یک ایدئولوژی افراطی و قدرت‌طلب می‌ساخت

پادشاهان سعودی از این فرقه برای خود ابزاری دنیایی ساختند و با آن توانستند رقیبان را از میدان به در کرده و قدرت را در شبه‌جزیره عربستان برای خود یکپارچه سازند

با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران (1979م) رژیم آل‌سعود احساس کرد رقیب جدید و قدرتمندی وارد حوزه سیاست خاورمیانه شده است که می‌تواند به‌زودی مشروعیت نظام سعودی را هم زیر سوال ببرد. از همان زمان بود که پادشاهان سعودی و در راس آنها فهد بن عبدالعزیز دلارهای نفتی را به سمت توسعه و گسترش مذهب وهابیت به عنوان مانعی در برابر رشد افکار انقلابی ایران در خاورمیانه و کل جهان سرازیر کرد. به همراه این سیاست بود که صدها مدرسه سلفی با زیربنای تفکر وهابیت در شرق و غرب جهان تاسیس شد. مساله جنگ افغانستان و سرمایه‌گذاری عربستان دراین ماجرا و بعد موج بازگشت «افغان‌های عرب» موجب رشد و گسترش سریع گروه‌های سلفی جهادی در سراسر جهان شد که سعودی به رهبری بندر بن سلطان از آن بهره‌برداری کرده و تا حدودی کنترل آنها را به‌دست گرفتند .

جریان‌های افراطی با توجه به شرایط جدید در غرب آسیا بخصوص بعد از اشغال عراق از سوی آمریکا وارد مرحله تازه‌ای شده و گروه‌های تروریستی انتحاری با تکیه بر افکار سلفی و هابی شکل گرفتند. بعدها با وقوع جنگ داخلی در سوریه این گروه‌ها برای خود چنان قدرتی گرفتند که اقدام به لشگرکشی کرده و مناطقی را در عراق و سوریه به تصرف خود درآوردند .

غرب و وهابیت

تبلیغ و ترویج مذهب وهابیت فقط به غرب آسیا محدود نشد. گروه‌های وهابی در همه جای دنیا پراکنده شده بودند و دلارهای نفتی عربستان سعودی بهترین ابزارها و خدمات را در اختیار آنها قرار می‌داد. بخشی از این گروه‌ها در کشورهای غربی رشد کرده و هسته‌های جداگانه‌ای را تشکیل دادند که امروزه به کانون اصلی خطر برای کشورهای اروپایی و غربی تبدیل شده و هر از چند بار دست به اعمال تروریستی می‌زنند. خطر دیگری که وهابیت برای امروز کشورهای اروپایی دارد این است که مبلغان دینی وهابیت با کمک دلارهای نفتی عربستان از بین جوانان مسلمان مایوس و سرخورده در کشورهای غربی بخصوص نسل‌های دوم مهاجران سربازگیری می‌کنند و آنها را یا برای جهاد به کشورهای عراق و سوریه می‌فرستند یا در همان کشورهای اروپایی و غربی به کار می‌گیرند. این همان رویه‌ای بود که در واقعه 11 سپتامبر آمریکا نیز دنبال شده بود.

والتر پوش، کارشناس مسائل غرب آسیا ساکن اتریش دراین باره توضیحات جالب توجهی می‌دهد. او می‌گوید: «این روزها و با جنگ‌های خاورمیانه، اروپا پذیرای بسیاری از مهاجران به ویژه از کشورهای عربی است. آنها زمانی که به اروپا می‌رسند شاید در ابتدا تصور بازگشت داشته باشند اما پس از گذشت مدتی دیگر رغبتی به بازگشت به کشورشان در خود نمی‌بینند. همین جا مشکل شروع می‌شود. جامعه اروپا توان هضم این همه مهاجر به ویژه با دیدگاه‌های ایدئولوژیک خاص را ندارد و رفته‌رفته با مشکلات اقتصادی که در اتحادیه وجود ندارد آنها به سوی اتمیزه شدن پیش می‌روند یعنی دوری از جامعه و خطرناک شدن. در نهایت آنها در اولین فرصت به سوی ایدئولوژی‌های افراطی کشیده می‌شوند. وهابیت به واسطه تبلیغی که این روزها در گردهمایی‌های عربی ساکن در اروپا می‌کند بستری مناسب برای رشد افرادی است که در جامعه اروپا اتمیزه شده‌اند. همین مساله در آینده نه‌چندان دور برای قاره اروپا تهدید بشمار خواهد رفت. تعطیل شدن مدرسه‌های سعودی در آلمان و اخیرا در وین اتریش که به حکم دیوان عالی این کشور صورت گرفت در همین راستا بوده است».

زنگ خطر

این همان زنگ خطری است که محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران در مقاله‌ای که در نیویورک تایمز نوشت و خشم سعودی‌ها را برانگیخت آن را به صدا در آورد و گفت «بیایید با خطر وهابیت مقابله کنیم» .

البته حرف وزیر خارجه ایران تازگی نداشت و پیشتر نیز بارها روزنامه‌نگاران، محققان و اندیشمندان غربی نسبت به خطر وهابیت برای جوامع غربی هشدار داده بودند. برای مثال نشریه «پولیتیکو» بعد از حملات تروریستی پاریس در گزارشی نوشت: ایده‌های وهابی‌گری و سلفی‌گری که عربستان سعودی مشوق و مروج آن است، دشمن واقعی ما هستند. از سال 2001 میلادی که وقایع یازدهم سپتامبر رخ داد، سیاستِ ما برای مقابله با تروریسم آنقدر ناکارآمد بود که گویی سیاستگذارانِ ما یک فیل بزرگ را در یک اتاق کوچک نمی‌دیدند و به جای رسیدگی به علل اصلی پدیده تروریسم تلاش داشتند معلول‌های آن را از بین ببرند .

این گزارش در ادامه به روشنی بیان کرد: «ما به جای این که به دنبال «جانِ جهادی» و امثال وی در خاک کشورهای عراق و سوریه بگردیم و فقط تلاش کنیم این نوع عناصرِ خرده‌پا و میدانی را از میان برداریم، باید به دنبال مبلغان دینی وهابی در عربستان سعودی که ترویج‌کننده افکار خشونت‌آمیزِ سلفی و وهابی هستند، برویم.»

وحشت از آینده

هادی معصومی زارع، پژوهشگر مسائل غرب آسیا به مساله ورود شهروندان اروپایی به معرکه نبرد سوریه و عراق اشاره و اظهار کرد: طبیعتا با پایان بحران در عراق و سوریه، تفکر این افراد پایان نمی‌پذیرد و روزی می‌رسد که آنها به کشورهای خود باز می‌گردند. حضور شهروندان این کشورها در میان اعضای داعش موضوعی است که مقامات اروپایی و غربی بارها به آن اشاره کرده‌اند. به عنوان مثال، فرانسوا اولاند، رئیس‌جمهور فرانسه در سال 2014 از حضور 700 شهروند این کشور در سوریه و عراق خبر داد. درواقع علت اصلی بروز این اتفاق را باید در رفتار دولت‌های اروپایی و تقسیم تروریسم به «خوب یا بد» از سوی آنها جستجو کرد. علت اصلی شکل و رشد این جریان‌های افراطی در اروپا، نهادهایی است که عربستان سعودی در این کشورها طی سال‌ها و دهه‌های گذشته تاسیس کرده است. رم، مادرید، لندن، لیسبون و بسیاری دیگر از شهرهای اروپا شاهد شکل‌گیری چنین مراکزی از سوی سعودی‌ها بوده که درواقع مروج تفکر وهابی در این جوامع بوده‌اند. اروپایی‌ها طی سه دهه گذشته و به طمع دلارهای نفتی بر وجود این مراکز چشم بستند و هم‌اکنون به چالشی برای خود آنها تبدیل شده است.

نفاق غرب در برخورد با وهابیت

در این میان برخی کارشناسان معتقدند اساسا غرب در برخورد با مساله وهابیت یا به گفته خودش «خطر افراط‌گرایی مذهبی» برخوردی منافقانه و دوگانه دارد. به این معنا که اگر از یک طرف به دنبال تعقیب گروه‌های تروریستی یا محدود کردن مبلغان دینی وهابیت است اما از سوی دیگر با این بهانه قصد دارد جلوی رشد واقعی اسلام را در کشورهای غربی بگیرد. از طرف دیگر کشورهای غربی به این نکته پی برده‌اند که برای از بین بردن اسلام اصیل و نابود کردن ایمان واقعی مردم باید زمینه رشد گروه‌هایی را فراهم کنند؛ گروه‌هایی که هدف و رسالت اصلی‌شان تیشه زدن به ریشه دین و اسلام و مسلمین است. از این روست که کشورهای غربی متهم به حمایت و پشتیبانی از گروه‌های افراطی حتی گروه‌هایی مانند داعش و القاعده می‌شوند. در برخی از برآوردها و تحلیل‌ها عنوان می‌شود که اگر ما فکر کنیم غرب از جدی بودن خطر عقیده وهابیت بی‌خبر بوده، کاملا اشتباه است، بلکه برعکس غرب کاملا موافق این خطر بود اما در قبال منافع مادی خود از دولت صاحب این اندیشه، از این خطر چشم‌پوشی کرد و معتقد بود در حد توان جوامع خود را از این عقیده دور نگه می‌دارد. همکاری و همراهی کشورهای غربی و در راس آنها آمریکا با گروه‌های افراطی و سردمداران آنها از جمله حاکمان عربستان با سیاست‌های منطقه‌ای اسرائیل نیز کاملا انطباق دارد. بیهوده نیست که روز به روز عربستان سعودی خود را به اسرائیل نزدیک‌تر می‌بیند و به صورت آشکار و نهان می‌کوشد پیوندهای خود را با صهیونیست‌ها تقویت کند. سران وهابی عربستان می‌دانند در بین مسلمانان جایگاهی ندارند و اگر بخواهند همچنان در قدرت باقی بمانند باید از سوی صهیونیست‌ها حمایت شوند.جام جم