اوج گیری جنگ سرد طی بیش از نیم قرن گذشته کشور های منطقه را بمرزبندی های بزرگ کشانید
که در اثر آن تعدادی از کشور ها ، راه جنبشهای آزادی خواهی ونجات بخش ملی را در پیش گرفته و بعضی از آنها بنا به وابستگی های گذشته شان در کنار استعار قرار گرفتند . پاکستان یکی ازین کشور ها ییست که بر مبنای آیده لوژیک وخواست استعمار درنیمه قرن بیستم زاده شد . دولتهای تحت الحمایه وگوش بفرمان این کشور با هراس از جنبش آزادی خواهی خلقهای پشتون وبلوچ ، رشد روز افزون جنبش فکری ترقیخواهانه وخیزشهای داد خواهانه در افغانستان ونگرانی از سرنوشت خط استعماری دیورند، علیه قیامهای مردمی وجنبشهای دموکراتیک قرار گرفته خاک آن کشور به لانه جاسوسی وتربیتگاه تروریستان وافراطیون مذهبی مبدل گردید که نخستین گروه تند رو اسلامی گلب الدین ودیگر شرکا یش در عصر جمهوری محمد داود با پاشیدن تیزاب بروی دختران مکاتب و دیگر خرابکاری ها به پاکستان فراری شده ودر زیر چتر استخبارات آنکشور قرار گرفتند.
با پیروزی قیام مسلحانه ثور در افغانستان عقبگرایان که تحمل شگوفایی کشور را نداشتند ،آنها با حمایت دول غربی ،عربی وهمسویی جمهوری اسلامی ایران پس از تشکل در تنظیم های جهادی تجهیز وبفرمان دشمنان وطن با حملات خرابکارانه وتشدید جنگهای نیابتی علیه دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان با کشتار ودهشت افگنی تا سقوط دولت وفاداری خود را به دشمنان افغانستان به اثبات رساندند .
پس ازفروپاشی جنبش چپ ترقیخواه در کشور وانتقال قدرت بدست مجاهدین و گروه های تند رو اسلامی درحمایت از خارج با اجرای سیاست دوگانه و دوام جنگ در دو سوی مرز وسراسرکشور و تعقیب استراتیژی های کلان اینبار خواستند که راه را برای انتقال مهره قدیمی یعنی گلب الدین رهبر حزب اسلامی که با طالبان دوطرف یک سکه میباشد هموار سازند.
در چنین حال وهوا قدرتهای ارتجاعی در یک اتحاد نامقدس برای ریشه کن ساختن نهاد های چپ دموکراتیک وخنثی ساختن اندیشه های داد خواهانه در کشور، میخواهند جنبش ترقی خواهی را از درون پاشان نموده عده یی ازاعضای آنرا تغیر جهت داده وبا نفوذ دادن عناصر وابسته بخود ، نهاد های مربوط به جنبش ترقیخواهی را تضعیف ودر میان صفوف رزمندگان داد خواه رخنه ایجاد کنند .
آنانیکه از تصامیم جمعی ملت در انتخاب فرزندان مبارز وراستین مردم به مقامات همواره در هراس بوده اند با دسایس خنثی کننده وحتا با توسل به زور در برابر انتخاب مردمی مانع ایجاد کرده با خود خواهی وخود محوری بحران نارضایتی عمومی را درجامعه ودستگاه دولتی بوجود می آورند .
دولتی که سر آ پا غرق در بحران وآلوده به فساد ، قانون شکنی ،رشوت واختلاص ،نفاق ،تفوق طلبی ، خود خواهی ، کینه وظلم ، بیعدالتی ،حق تلفی ، غارت وچپاول ، سازش های ناروا درابعاد داخلی وخارجی ، عناصر متشکله آنرا تشکیل بدهد معلوم است که ملت در سیه روزی ،بد بختی ،فقر ،جهل ، مرض ونا امنی دست وپا زده از آرامش امروز وامنیت فردای خود محروم و سرنوشت آن بدست مشتی از زورگویان وجاه طلبان خود کامه وتحت الحمایه بیگانه قرار دارد .
بنا بر آن احزاب ، سازمانها و گروه های چپ دموکراتیک که پس از یک دوره رکود نسبی با پشت سر گذاشتن مرحله فروپاشی وپراگندگی از بستر بحران و پاشیدگی های سیاسی سر بلند کرده اند ، روند رو برشد صفوف نو بنیاد این ساختار های جدید سیاسی بدون شک با آسیب پذیری های فراوان همراه بوده است .
بآنکه آغوش حزب سیاسی مطابق به اصول وموازین قبول شده بروی هموطنان ترقیخواه وصلحدوست باز است نیاز به توجه جدی دارد تا در پرتواساسات قبول شده حزبی این تربیتگاه عظیم انسانی ، صفوف حزبی از گزند امراض مدهش ، پاک ومنزه نگه داشته شود زیرا با حفظ ارزشهای اجتماعی موجود در جامعه وبرغم تطبیق وتوجه به ارزشهای اصولی ومعیار های عالی قبول شده سیاسی در حزب ، کم بها دادن حد اقل این ارزشها ونفوذ عوامل بیگانه همچون موریانه حزب سیاسی را از درون فرسوده ساخته و جنبش را به بیراهه میکشاند . بدلیل اینکه در چنین حالت وفضای موجود نفوذ هر گونه امراض مدهش در صفوف سیاسی برخاسته از جامعه سنتی ، عقبمانده وعقبگراممکن بوده میتواند .
زیرا ما بکشوری تعلق داریم که مردم آن در شرایط جنگ تحمیلی ،نا امنی ، فقرشدید ،مرض ، جهل ، بیکاری ،بیخانگی وبی سرنوشتی قرار دارند و قدرتهای استبدادی وعوامل استخباراتی عناصر بیگانه به آن سایه افگنده است . بنا بر آن اوضاع جاری حکم میکند که یک حزب سیاسی نوین روند تفاهمات، گرایشات و تمایلات سیاسی ،اتحاد ها ، ایتلافها ونهایتاً جریان وحدت وهمبستگی نیروهای چپ نوین ودموکراتیک را با مسولیت بیشتر وتوجه عام وتام دنبال نموده ، حفاظت صفوف حزبی وجلو گیری از نفوذ عناصر استفاده جو وتصادفی ،ابن الوقت وسازشکار ، بدنام ومحافظه کار ، تسلیم طلب وآلوده به فساد در سرلوحه کار و وظایف اساسی حزب نوین سیاسی میباشد . بنا بر آن پاکیزه گی شرط اساسی مبارزه سیاسی را تشکیل میدهد که مواظبت دایمی لازمه آن میباشد .
در رابطه به « چپ نوین » وقتی گفته میشود آنانی که در مقابل نیرو های راست افراطی محافظه کاروسایر نیرو های افراطی وجنگ افروز مبارزه میکنند چپ نوین گفته میشوند که بر بنیاد فعالیت وتفکر چپ نو، تکیه بر اتحاد وهمبستگی مردم ، تبعیض زدایی ، دفاع از منافع مردم ، نیروی کار، دموکراسی آزادی وحقوق بشراستوار است .همچنان وقتی گفته میشود که چپ نو با هویت ملی و افغانی خود از همه گرایشها و اقدامات دمو کراتیک اپو زیسیون کشور ومقامات دولتی باید حمایت کند .
راجع به اقدامات دموکراتیک دولتی باید گفت در حالیکه بافت تشکیلاتی دولت پر از عناصر راست افراطی ماهیتاً عقب گرا ومحافظه کار که تمام کارنامه های سیاه آن را ظلم ، استبداد ،فساد ،رشوت ، غارت نفاق، قانون شکنی ، تبعیض وتعصب ، خود سری وثروت اندوزی تشکیل بدهد چگونه میتوان اقدامات دموکراتیک را از آن توقع داشت دولتی که پیامد کاری آن معلوم است. پیامدی که ملت وتمامیت را در لبه پرتگاه کشانده است .
بنظر اینجانب هر گونه کرایش واقدامات دموکراتیک اگر بنیادی نباشد روند سراب مانندی است که اصلاُ دستیابی به آن نا ممکن بوده جز خاک پاشیدن بچشم ملت چیزی بیش نخواهد بود .
طوریکه گفته میشود جنبش چپ ترقیخواه کشور در پیوند با جنبش جهانی دموکراتیک وچپ نوین نیاز مند باز سازی سیاسی واجتماعی میباشد . بنا بر آن مسولین حزب سیاسی در برابر صفوف خویش وسایر مردم افغانستان مکلفیت دارند تا تمام طرحها تصامیم ومسایل بزرگ جمعی را مورد بررسی جمعی وباز نگری نقادانه قرار داده تا هیچ مکروبی در بدنه حزب سیاسی سرایت نکند .
بقول مشهور، تعریف حزب چپ از دموکراسی عبارت از علایق اکثریت است سهل انگاری به آن نقض اساسات حزبی پنداشته میشود زیرا گریز از خرد جمعی وبلعکس رجوع با آن با فورمهای تشریفاتی وبر خورد های کلیشه یی نمیتواند مشکل جنبش را حل کند . در جهانی که ما زندگی میکنیم نیروهای چپ مترقی و داد خواهانه جهان در مبارزه بخاطر خوشبختی وسعادت انسان مسیر زیادی را پیموده اند که جنبش چپ ودمکراتیک جهانی نمونه بارز آن میباشد . چپ نو دموکراتیک با مبارزات پیگیر وقاطعانه در راه رفاه وسعادت وصلح جهانی حقوق بشر آزادی وعدالت اجتماعی با تنوع فعالیتها فعالیت مینماید < بنا بر آن پاکیزه گی صفوف حزبی نیروی اساسی وقدرت رزمندگی حزب را توانمندی بیشتربخشیده و به هدف نزدیک میسازد .
عبدالو کیل کوچی