بازگشت به خود – عبدالوکیل کوچی

عمومی

گیرم شعار ناب تو الله اکبر است-

اما چه سود از آنکه دلت مثل کافر است

گیرم که ریش وسبحه ز آداب سنت است

 اعمال تان ولیک خلاف پیمبر است

گیرم طلسم قدرت تان بشکند کنون

اما مصیستش تا دوسه قرن دیگر است

بار گنه بدوش نگیری بزعم خویش

مردم گواه جرم شما تا به محشر است

خاری که کاشتی بسر راه مردمان

خود بدروی کنون که همش تیغ خنجر است

رویکرد تان جنایت قرن است کان وطن

پا مال جانیان تروریست پرور است

راه نجات گشته به بنبست روبرو

هر روز دیگری پس هرروز بدتراست

از فرط کین وجهل ونفاق و تعصبات

خرمهره پیش چشم تو با دربرابراست

دزدان قاتلان رها ، عاجزان به بند

این خصلت شریرعوان ستمگر است

میل تفنگ قاضی وقانون جنگل است

چونکه تبر مدافع کاج وصنوبر است

در زیر نام دین ز کفر و جنایتت

مردم بخون نشسته و با دیده تر است

گرمومنی ترور و مسلمان کشی زچیست؟

گر بر ده ی کفر شده یی کار دیگر است

از جهل و ساده گیُ خلایق شدی امیر

طرح نوی تو نیز سیاهی لشکر است

بر مهره های سوخته طمع بسته یی مگر

چیزی رسد از آنچه ، که تصویب قطراست

از« کار و معشیت » همه را دست بسته یی

چشمت بسوی کمک بیگانه هردراست

یک قرن پیش ساده دلی نیز گفته بود

هر چیز میرسد، چه غم کار وکارگر است

جولای ماست انگریز، دهقان ماست روس

موچی ما فرانسه ، دلاکم پشا ور است

حالا چه شد که آنهمه بادار تو شدند

یا علتش جهالت و تاثیر دالر است

بس کن اسیر وبرده بیگانگان مشو

رنج خودی زکمک بیگانه بهتر است

برخیز هموطن که وطن میرود زدست

در اتحاد ما ، نجاتش مسیر است

برخیز شور جنبش هستی بنا کنیم

از دشمنان خاک وطن را رها کنیم

در سنگر مبارزه جان را فدا کنیم

بر دشمنان صلح محشر بپا کنیم

مگذار که این وطن بکف دشمنان فتد

استاره مبارزه از آسمان فتد

تا پرچم مبارزه افراشته وبپاست

پیروزمیشویم ،پیروزی ازآن ماست

عبدالوکیل کوچی