به خون آتشین فرمانده جانباخته فواد اندارابی- محمدعالم افتخار

عمومی

 

عزیزانی که در باره این فرمانده جوان قهرمان اطلاعات می جویند؛ از جمله میتوانند به این ویدیو ها سر بزنند

 

https://youtu.be/khPz6EMh100

https://youtu.be/N6PSn_pQReo

ولی من؛ بی اندازه گیچ و دردمند؛ صرف توانستم یک سروده ویژه ایام جوانی خویش را هدیه و نثار خون آتشین و راه سیر آرمان این جوان قربانی تازه وطن و مردم نمایم:

*********

باز می خواهم به شیپور هنر

در جهان آغاز یک محشر کنم

آتش انگیزم درون کائینات

بحر و بر را پاک خاکستر کنم

عقد انجم بگسلم از کهکشان

آفتاب و ماه را پـرپـر کنم

با زمین کوبم به روی آسمان

نظم و ناموس جهان دیگر کنم

 

***

باز میخواهم به نیروی هنـر

کائیـناتی از نـو آبادان کـنم

ذهن هر ذره بشویم از گناه

خاطر هر قطره پُر طوفان کنم

آفرینم روح هر گل از وفا

جسم هر بلبل تن پیمان کنم

احتیاج و حرص را برهم زنم

احتضار هستی را درمان کنم

 

***

باز می خواهم به آتش افگنم

نعـش دنیای تعـــفـن خیـز را

پاک روبم از فضای زنده گی

نعره های شوم هول انگیز را

راه بندم بر محیـط آسمــان

ابر ظلمت زای وحشت ریز را

عمر جاویدان ببخشم بر بهار

مرگ جاویدان دهم پائیز را

 

***

باز می خواهم به جادوی هنر

ره برم در ژرفـنای سینه   ها

آب سازم انجماد یأس و بیم

گرد سازم خاره سنگ کینه ها

مزرعی سازم به عشق و عاطفه

پاکــتـر از پاکـی ی آئیـنه هـا

بطن های روسپیان بر درم

تا نزاید ددمنش بوزینه ها

 

***

هرچه می خواهم؛ نمی خواهم دیگر :

برده گی ها را پرستم برده گون

شــاد باشـم بر در ماتمـسـرا

مست خندم بر بساط اشک و خون

یا بتـرسم از ددان خونفشان

تن بیاسایم چو سگ های زبون

الوداع ای عقل راحتجوی پست !

مرحبا ای جوش عصیان جنون !

 

                                                                               شبرغان ـ 4 حمل 1355