کریدور نفوذ «تلآویو» به «کابل» از گذر ایجاد روابط با کشورهای منطقه
تلآویو بدلیل موقعیت ژئوپلتیک افغانستان در منطقه شدیدا علاقمند به حضور در این کشور است اما با در نظر داشت انزجار افکار عمومی در افغانستان نسبت به اسرائیل، این رژیم راه نفوذ خود را از کشورهای منطقه همچون هند، پاکستان و کشورهای عربی جستجو میکند.
در نخستین گزارش از پرونده «اسرائیل در افغانستان» گفتیم که با تکیه بر شواهد و با وجود اینکه افغانستان و تلآویو هیچ نوع روابط دیپلماتیک ندارند، اما نیروهای رژیم اشغالگر قدس با هویت جعلی آمریکایی و در پایگاههای نظامی ایالات متحده همچون پایگاه نظامی «شیندند» در غرب افغانستان حضور و فعالیت دارند. همچنین تذکر داده شد که نیروهای اسرائیلی با هدف انتقال جنگجویان گروه تکفیری داعش از عراق و سوریه به افغانستان نیز در نزدیکی مرزهای جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند.
در دومین پرونده این موضوع متذکر شدیم که حضور موساد در افغانستان از دوران جنگ شوروی، در برهههای مختلف زمانی توسط اهتمام برای نفوذ در میان چهرههای شناخته شده این کشور جریان داشته و هنوز هم گزارشهایی از ارتباط چهرههای دولتی افغانستان با تلآویو وجود دارند.
به نظر میرسد با درنظرداشت روابط رسمی رژیم اسرائیل با هند و عادیسازی روابط با عربستان سعودی و امارات متحده عربی، و همچنین گزارشهایی از روابط پنهانی تلآویو با پاکستان، صهیونیستها اهتمام جدی خود برای داشتن یک برنامه بلندمدت از نفوذ در افغانستان را روی دست دارند.
مشکل فراروی تلآویو که منجر شده تا محتاطتر و محرمانهتر رفتار کند این است که مردم افغانستان با روحیه اسلامی و انقلابی تا کنون ثابت کردهاند که تعامل با رژیم اشغالگر قدس به دلیل جنایات نابخشودنی آنها و مظلومیت مردم فلسطین، جزئی از خطر قرمزهایشان است.
بیرون کردن انگلیس و گرفتن استقلال تاریخی افغانستان از بریتانیا و همچنین جهاد تاریخی این مردم با ایمان و انقلابی در برابر کمونیسم شوروی، روایتهایی هستند که باعث شده تا اسرائیل بخواهد از روشهای متعدد برای طرح نفوذ در افغانستان بهره ببرد.
این پرونده مشخص میکند که موقعیت حساس و استراتژیک افغانستان در منطقه، موجب طرح برنامه بلندمدت رژیم اسرائیل برای نفوذ در این کشور شده تا پس از استقرار در افغانستان، سیاستهای خصمانه و اسلامستیزانه خود از جمله انتقال داعش در منطقه، مدیریت آن و همچنین تهدید مرزهای ایران را دنبال کند؛ هراس اسرائیل از قدرت روزافزون حزبالله لبنان و همچنین شکست آمریکا و اسرائیل در سوریه، از جمله عوامل بیشماریاند که ایجاد حلقه محاصره برای جمهوری اسلامی را به اولویت سیاست خارجی این رژیم مبدل کرده است.
دوستی رژیم صهیونیستی با «عربستان» و توافق برای ایجاد پایگاه نظامی
اگرچه رژیم اسرائیل و عربستان دارای روابط دیپلماتیک آشکار نیستند، اما روابط دوستانه آنها به سرعت در حال پیشرفت به سوی رسمی شدن است. روزنامه صهیونیستی «معاریو»، اسرائیل را حامی پنهان عربستان دانسته و با انتقاد از رویکرد کابینه اسرائیل در مخفی کردن روابط محرمانه خود با عربستان، نوشته که با توجه به نیاز شدید عربستان به اسرائیل، زمان آن رسیده که روابط ریاض و تلآویو علنی شوند.
همچنین «یسرائیل کاتس» وزیر اطلاعات جاسوسی اسرائیل ضمن درخواست علنی از «سلمان بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان برای دعوت از نتانیاهو به عربستان اعلام کرده بود که تلآویو میتواند در مقابل عادیسازی روابط، پیشنهاد مشارکت امنیتی و اطلاعاتی را به عربستان و کشورهای حوزه خلیج فارس بدهد.
«اسپوتنیک» نیز مدعی شده است که اسرائیل و عربستان در خصوص ساخت پایگاه نظامی اسرائیل در خاک سعودی به توافق رسیدهاند. اسپوتنیک با استناد به توییت یک بلاگر و فعال سیاسی معروف در عربستان به نام «مجتهد» مینویسد: زمان کمی تا استقرار پایگاه اسرائیلی در خاک عربستان باقی مانده است. خروج سیستم آتشباری آمریکایی «پاتریوت» از خلیج فارس، بهانهای به دست بن سلمان داد تا تصمیم ساخت پایگاه اسرائیلی در خاک کشور جهت دفاع در مقابل موشکهای یمنی را اتخاذ کند.
عربستان کشوری که مدعی «خادم حرمین شریفین» است، از آغاز اعلام موجودیت اسرائیل در سال 1948 میلادی مخالفت شدید با آن داشت، اما در حال حاضر روابط دوستانه خوبی با یکدیگر برقرار کردهاند.
از سوی دیگر، عربستان از جمله کشورهایی است که روابط خوب با دولت افغانستان داشته و اخیرا علاوه بر میزبانی نشست علما پیرامون جنگ جاری در افغانستان، همکار آمریکا و پاکستان در گفتوگوهای اخیر صلح میان زلمی خلیلزاد، نماینده وزارت خارجه آمریکا در روند صلح افغانستان و هیئت طالبان است.
از همین رو نزدیک شدن اسرائیل به عربستان، به نحوی نزدیک شدن به افغانستان نیز به شمار میرود.
پیشتازی «امارات » در عادیسازی ارتباط با تلآویو
امارات نیز علیرغم اینکه روابط رسمی با رژیم اسرائیل ندارد، اما در راستای روند عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی طی چند سال اخیر میزبان سفرهای متعدد مقامهای اسرائیلی بوده است. از جمله این سفرها میشود به سفر «آوی گابی» رهبر حزب کارگر اسرائیل و از منتقدین بنیامین نتانیاهو به امارات یاد کرد.
همچنین پایگاه اینترنتی «میدل ایست آی» در لندن نیز گزارش داده است که «یوسی کوهن» رئیس موساد در پایتخت یکی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با سران سازمانهای اطلاعاتی عربستان سعودی، امارات و مصر دیدار داشته است.
سال گذشته ژنرال «عبدالله محمد هاشمی» نماینده وزارت دفاع امارات در گفتوگو با یک رسانه نظامی آمریکایی با نام «دفاع و هوا فضا» گفته بود: روابط ما مانند رابطه دو برادر است و امارات هرگز وارد جنگ علیه اسرائیل نمیشود، زیرا هر دو همپیمانان آمریکا هستند و واشنگتن به آن دو اجازه جنگ و درگیری با هم را نمیدهد.
امارات در جهان عرب از جمله کشورهایی است که برخی از رهبران طالبان در آن رفتوآمد دارند و جزو سه کشوری بود که در کنار سعودی و پاکستان، حاکمیت طالبان را در دهه هفتاد خورشیدی به رسمیت شناخت.
آغوش باز «دهلی نو» برای رژیم صهیونیستی
اگرچه هند و اسرائیل دارای روابط دیپلماتیک و رسمی هستند، اما ریشهها و جزئیات این روابط از اهمیت خاصی برخوردار است. برخی رسانهها یکی از دلایل این روابط را مشکل مشابه مسلمانان فلسطینی و کشمیری برای تلآویو و دهلی نو عنوان میکنند.
هند برای تضعیف رقیب دیرینهاش یعنی پاکستان روی ایجاد روابط با برخی کشورها کار کرده است. دادن میلیونها دلار قرض بلاعوض و فروش سلاح و تجهیز و نوسازی نیروی نظامی فرسوده بنگلادش، سرمایهگذاریهای بزرگ در افغانستان همچون اعمار ساختمان پارلمان جدید و ساخت سد سلما در هرات، سرمایهگذاری در بندر چابهار به منظور ایجاد راه ترانزیت بدیل که افغانستان را از راههای ترانزیت پاکستان بینیاز کند، از جمله اقداماتی در همین راستا به شمار میروند.
هند از بزرگترین خریداران سلاح در جهان است و اسرائیل نیز به بزرگترین تامینکننده تسلیحات این کشور تبدیل شده است.همچنین هند به دنبال همکاریهای نظامی میان دهلی نو و تلآویو برای تضعیف پاکستان است. اسرائیل از این خواسته هند بهره میبرد و برای نفوذ در افغانستان، از این وضعیت استفاده میکند.
این رابطه که منجر به نفوذ اسرائیل در افغانستان میشود از چشم رهبران مذهبی پاکستان دور نمانده است. «مانیتورینگ» به نقل از مولانا «سمیعالحق» رهبر سابق جمعیت علمای پاکستان که حدود سه ماه پیش در راولپندی به قتل رسید، میگوید: نهادهای اطلاعاتی هند و اسرائیل در افغانستان حضور فعالی دارند و آنها از خاک افغانستان علیه پاکستان استفاده میکنند.
سفر به «عمان»؛ هلال صهیونیستی سفر نتانیاهو به پاکستان
سفر اخیر نتانیاهو به عمان نیز از جمله سفرهایی است که در راستای پروژه نفوذ و عادیسازی روابط با کشورهای منطقه عنوان میشود. اسرائیل در حال گسترش نفوذ خود در جهان عرب است و همچنین این روابط میتواند به تلآویو در راستای رسیدن به هدف نفوذش در افغانستان کمک کند.
علیرغم اینکه برخی رسانهها این سفر را در نوع خود بیسابقه عنوان میکنند، اما «معاریو» مینویسد: سفر نتانیاهو به عمان اولین سفر مقامات صهیونیستی به این کشور در سطح نخست وزیر به شمار نمیرود، زیرا «اسحاق رابین» در سال 1994 و «شیمون پرز» در سال 1996 نیز به عمان سفر کرده بودند.
در عین حال شائبههای پرواز هواپیمای جت نتانیاهو پس از بلند شدن از مسقط به فرودگاهی در راولپندی پاکستان، نشانی از ربط داشتن این سفر به مسئله نفوذ در افغانستان است. مسیری که جت حامل نتانیاهو آنرا در قالب یک هلال صهیونیستی از فراز آبهای خلیج فارس و دریان عمان طی کرد، فاصلهای بود که ممانعت عبور از حریم هوایی را نداشت و توقف در مسقط موجب فراهم شدن این مسیر مطمئن از مصر، اردن، سعودی، امارات، عمان و پاکستان شده است.
عادیسازی روابط اسرائیل با این کشورها به منظور نفوذ در افغانستان، با توجه به آنچه که گفته شد، در شرایط کنونی تنها از کریدور پاکستان عملی خواهد شد. اسلامآباد طی چهار دهه اخیر ثابت کرده است که بیشترین آگاهی از ساختار سیاسی افغانستان و جناحهای قدرت در کابل را دارد. رژیم صهیونیستی نیز با درک این مسئله، مدتهای زیادی است که برای ایجاد روابط دیپلماتیک با پاکستان تلاش میکند.
رویکرد منافعمحور دولت عمران خان؛ بستر احتمالی ایجاد روابط با تلآویو
درباره روابط علنی و یا پنهانی دولتهای پیشین در پاکستان گزارشهای متعددی وجود دارد و در رابطه با دولت فعلی پاکستان نیز این روابط محتمل به نظر میرسند.
روزنامه پاکستانی «اکسپرس تریبیون» در رابطه با سفر بیسابقه نتانیاهو به مسقط مینویسد: وزیر خارجه عمان تلویحا گفته است که زمان به رسمیت شناختن اسرائیل فرارسیده است.
این روزنامه میافزاید: تمامی کشورهای عربی در گذشته مخالف به رسمیت شناختن رژیم اشغالگر قدس به عنوان یک دولت یهودی بودند، اما این روزها این رژیم را به رسمیت شناخته و با آن روابط دیپلماتیک دارند.
این روزنامه تاکید میکند که البته این مثالها این معنی را نمیدهد که پاکستان نیز بخواهد از دوستان خود در جهان عرب پیروی کند، اما واقعیتها نشان میدهند که تمامی کشورها منافع ملی خود را دنبال میکنند و بنابراین پاکستان در روابط خود باید ملزم به پیگیری منافع ملی خود باشد. عمران خان نیز در بیانیه آغاز نخست وزیریاش تصریح کرده بود که در دولت او، سیاست خارجی پاکستان را منافع ملی این کشور تعیین خواهد کرد.
به باور نویسنده، هنوز راه طولانی برای به رسمیت شناختن اسرائیل توسط پاکستان وجود دارد، اما همچنین ممکن است این پارادایم زودتر از وقت تغییر کند. به نقل از اکسپرس تریبیون، مشرف و وزیر خارجه او در 2005 در همین راستا با مقامهای اسرائیلی روابط ایجاد کردند اما این رابطه به دلیل مشکلات سیاسی داخلی پاکستان و روحیه ضداسرائیلی اکثر پاکستانیها عقیم ماند. در واقع مردم پاکستان نوعی نفرت خاص به جنایتهای رژیم صهیونیستی در قبال مردم فلسطین و اشغال «بیتالمقدس» اولین قبله مسلمانان جهان دارند؛ همچنین نفوذ رهبران مذهبی در این جامعه نیز موجب شده تا هنوز برخی سیاستمداران پاکستانی و مقامهای رژیم اسرائیل نتوانند روابط میان اسلامآباد و تلآویو را آشکار به سطح روابط رسمی ادامه بدهند.
نشانههایی حاکی از نزدیک شدن اسرائیل به پاکستان و افغانستان
به نظر میرسد رژیم صهیونیستی در روابط منطقهای خود به منظور نفوذ در افغانستان موفقیتهای نسبی کسب کرده است.اگر اسرائیل موفق به عادیسازی روابط با کشورهای منطقه در جهان عرب و همچنین همسایگان افغانستان از جمله پاکستان شده باشد، قطعا به مدد همکاریهای آمریکا به داشتن پایگاهها و مراکز جاسوسی در افغانستان دست یافته است.
گزارشها این نتیجه و احتمالات را نشان میدهند که دولت عمران خان نوعی همسویی با تلآویو از خود نشان میدهد و منافع ملی در اسلامآباد از دید سیاستمداران پاکستانی به روابط با اسرائیل و همکاریهای بیشتر لابی یهودی در واشنگتن پیوند خورده است.
عمران خان برای تامین مصارف داخلی خود، به کمکهای آمریکا که در دوره نواز شریف با کاهش نیز مواجه شده است، نیازمند است. دوستی با اسرائیل میتواند متضمن تداوم و حتی افزایش این کمکها باشد.
خاطر نشان میشود؛ ریشههای یهودی «جمیما گلداسمیت» همسر اول عمران خان و همچنین صدور اجازه سفر شهروندان اسرائیلی به پاکستان توسط وزارت کشور دولت خان که اعتراض اداره مهاجرت پاکستان را نیز در پی داشت، حاکی از همین همسویی و تحرکات همسو با منافع اسرائیل است و گمانههای روی دست داشتن سیاست عادیسازی روابط با تلآویو در دولت عمران خان را تقویت میکند.
همچنین در گذشته نیز گزارشها از علاقمندی مقامات پاکستانی به روابط با اسرائیل، نزدیک شدن نفوذ اسرائیل به افغانستان را نشان میدهد و اینکه حضور رژیم صهیونیستی در منطقه روزبهروز در حال تقویت است و فعالیتهای زیرپوستی موساد در افغانستان افزایش یافته است.
نتیجه:
اسرائیل و آمریکا از دیرباز طرح نفوذ و داشتن پایگاههای نظامی و اطلاعاتی در افغانستان به عنوان یک نقطه استراتژیک منطقه جنوب غرب آسیا را داشتهاند. انزجار مردم افغانستان از رژیم صهیونیستی موجب شده تا اسرائیل در راستای تحقق این خواسته با موانع بسیار مواجه باشد و راههای متعددی را دنبال کند. سیاست عادیسازی روابط تلآویو با کشورهای اسلامی در منطقه نیز امکان نفوذ این رژیم در افغانستان را با توجه به تحولات اخیر افزایش خواهد داد.
آمریکا تا کنون موفق شده است کشورهای همسو و همپیمان خود از جمله عربستان سعودی و امارات را وادار به داشتن روابط دوستانه با رژیم صهیونیستی کند.
نکته اصلی اینجاست که اسرائیل برای نفوذ به افغانستان ناچار است از خاک پاکستان به این کشور وارد شود چراکه دیدگاه آمریکا و اسرائیل نسبت به پاکستان، به عنوان کشوری است که تاثیرگذاری بسزایی در افغانستان دارد.رجوع آمریکا به اسلامآباد در گفتوگوهای اخیر صلح با گروه طالبان نیز از همین دیدگاه نشأت گرفته است.
با توجه به سیاستها و تحرکات خاص دولت عمران خان، احتمال میرود که سیاست عادیسازی روابط با اسرائیل در حال حاضر در این کشور جریان دارد. عمران خان در شروع کارش نیز وعده داده بود که سیاست خارجی کشورش را دستخوش تغییرات گستردهای بر مبنای منافع ملی پاکستان خواهد کرد.
همانگونه که «اقبال لاهوری» شاعر نامدار پاکستان درباره افغانستان گفته است: «آسیا یک پیکر و آب و گل است/ ملت افغان در آن پیکر دل است/ از فساد او فساد آسیا/ در گشاد او گشاد آسیا»، افغانستان دارای موقعیت ژئوپلیتیکی حساس در منطقه جنوب غرب آسیا است و این موقعیت استراتژیک سبب شده است تا بسیاری از کشورهای جهان، چشم به نفوذ در این کشور داشته باشند.
حوادث پس از 11 سپتامبر سال 2001 میلادی سبب شد تا کشورهای توسعهطلب و متخاصم همچون آمریکا در همراهی بسیار کشورهای جهان نفوذ نظامی و اطلاعاتی گسترده در افغانستان داشته باشند. در این میان رژیم اسرائیل که با بدنامی در میان مسلمانان توجیه حضور در افغانستان را بدست نیاورد، تلاش کرده است تا احتمالا از کریدور پاکستان به این خواسته خود دست یابد.
مسئله موجب نگرانی تلآویو، سرسختی و قاطعیت مردم افغانستان در برابر رژیمهایی همچون اسرائیل است. افغانستان طی سه جنگ مهم در تاریخ خود، توانسته است استعمار انگلیس را شکست داده و در سال 1919 میلادی، استقلال خود را از این کشور به دست بیاورد. جهاد مردم افغانستان علیه ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق که در سال 1989 منجر به خروج شوروی از این کشور شد نیز یکی دیگر از نشانههای بارز عزم راسخ مردم افغانستان در برابر هر نوع تعامل یا تجاوز رژیمهای متجاوز و بدنام در جهان اسلام است.
با درک این وضعیت، اسرائیل تاکنون بسیار محتاطانه برای نفوذ در افغانستان گام برداشته و علیرغم اینکه آمریکا طی هفده سال گذشته در حضور نظامیهای اسرائیلی با هویت جعلی کمک کرده است، اما اگر تلآویو بتواند در رفع موانع ایجاد روابط دیپلماتیک و رسمی در پاکستان موفق شود، ممکن است نفوذ اسرائیل در افغانستان بیشتر از قبل شود.
حضور رژیم صهیونیستی در افغانستان علاوه بر هدف تسلط به موقعیت حساس افغانستان در منطقه، طرحهای بلندمدتتری را نیز در پی دارد. تحکیم و تقویت پروژه ایرانهراسی، ایجاد حلقه محاصره و هلال صهیونیستی با هدف تهدید مرزهای جمهوری اسلامی نیز از جمله اهداف بعدی تلآویو در افغانستان است.
در حال حاضر انقلاب اسلامی ایران که طی دهههای اخیر هر نوع دسیسههای آمریکا، اسرائیل و متحدانشان را با شکست مواجه کرده است، مبدل به الگوی بارز اسلام سیاسی در جهان اسلام شده و از همین رو یکی از اولویتهای سیاسی خارجی واشنگتن و تلآویو بر همین مبنا استوار است.
شکست آمریکا و اسرائیل در سوریه و خاورمیانه، قدرت انکارناپذیر و روزافزون حزبالله لبنان در چند قدمی تلآویو، توسعه اقتصادی و تعامل با کشورهای جهان علیرغم تحریمهای همهجانبه ایران از سوی آمریکا، داشتن موشکهای دوربرد و صلابت قدرت نظامی و برخی موارد دیگر از این دست، موجب شده است تا پروژه ایرانهراسی توسط اسرائیل از هر طریق ممکن دنبال شود و ایجاد پایگاههای نظامی و اطلاعاتی در افغانستان قطعا یکی از گامهای رژیم صهیونیستی در این زمینه خواهد بود.