ای هموطن برخیز ، بنگرهوای میهن
میبارد آتش و خون ، اندرفضای میهن
برخیزروبراه شو ، باخلق همصدا شو
خلق جهان بگردد ، تا همصدای میهن
آزاده گی بنا کن ، هنگا مه ی بپا کن
تا گم شود همیشه، رنج و بلای میهن
زخم وطن بمرهم ،سخت احتیاج دارد
مرهم شویم باهم ، برزخمهای میهن
گوش فلک نتابد ، فریاد این وطن را
ازسنگ ناله خیزد ،وزناله های میهن
چشم براه خارج ، در انتظار تاکی
صلح وصفا نیاید ، از ماورای میهن
هرلشکری که آمد ، اینجا بصد بهانه
جزخارغم نیاورد، چیزی برای میهن
درسنگرآزادی ،سربازی افتخاراست
سرچیست تا سپارم ، جانم فدای میهن
این خاک آریایی ، میراث آریاناست
اکنون رسالت ما،هست اعتلای میهن
درهرکجاکه باشم ،فکرخیالم آنجاست
هیچ ارزشی ندارد،چیزی بجای میهن
راه نجات کشور ، از پرتگاه تاریک
همبستگیست وحدت ،رمز بقای میهن
پشتون تاجک ازبک هزاره یکوجودیم
باهرزبان که هستیم،وزهرکجای میهن
باهرنظرکه باشیم ،اهداف مایکی هست
درخون ماعجینست ،اندیشه های میهن
هر قدرتیکه جنگد ، برضد کشور ما
روزی شودسرافگن،درپیش پای میهن
ما میرویم باهم ، در راه داد خواهی
تا بازگردد آخر،صلح و صفای میهن
ملت اگر مو فق ، در اتحاد باشد
خادم شود بمردم ، فرمانروای میهن
یکپارچگی وحدت ،تضمین کامیابیست
تا کی هزار پاره ، باشد قبای میهن
راه نجات کشور، ایستاده گی خلق است
پیروز باد خلق ، درد آشنای کشور
عبدالو کیل کوچی