صدای ما در میهن
که فریادش طنین همصدایی هاست میگوید
مگر زن بودنم جرم است ویا مادر بودن تقصیر
که باشم ساکت خاموش پایم بسته در زنجیر
ویا اندر فضای احتناق و حالت دلگیر
برای آنکه بنیاد ترا با شیره جانم ،بصد احساس وارمانم
همش با جوهر انسانیت ، با مهر پروردم
بساط زندگی را با محبت بر تو گستردم
جهان جان خود را در نفسهایت فدا کردم
لبانت را به خندیدن ،زبانت را به گفتن آشنا کردم
مگر زن بودنم جرم است ومادر بودنم تقصیر
که آموزاند مت رفتن بسوی پیش
ولی آنگاه که ایستادی بپای خویش
بدیدم کا ولین فربانی ات زن بود
همه خشم تو بامن بود
که یا محکوم سنگسارم ، ویا از فقر بیمارم
گهی از وحشیان قرن ، گهی از خویش بیزارم
مگر زن بودنم جرم است ومادر بودنم تقصیر
که از آزادگی زنها ، هراسانی چو اهریمن
چرا سه صد وشصت از تو ، فقط یکروز آن از من
بیاد آور محبتهای مادر را
وفا داریی همسر را ، پرستاریی خواهر را
مکن استیزه با افرشتگان صلح وآزادی
منم فرزند زرغونه ، ثریا و ملالی ها
خروش رهروان راه زهرا و اناهیتا
که از حماسه پیکار شان حماسه ها سازم
چوخورشید حقیقت هرکجا تابم
مگر زن بودنم جرم است ومادر بودنم تقصیر
که بر خیزم ، شوم از قطره ها توفان
زنم آتش بجان دشمنان دانش وفرهنگ
که تا اندر جهان عاری از تبعیض
زن از قید اسارتها رها گردد
وآنگاه صدهزاران پرچم زیبای آزادی
به اوج قله های آرزو در اهتزاز آید
عبدالوکیل کوچی