در تازهترین اخبار درباره جنبشها و جریانهای سیاسی در عربستان، جنبشی موسوم به الکرامه در عربستان اعلام موجودیت کرده است. این جنبش اهدافی را برای خود عنوان کرده که با اهداف اعلام شده در طرح 2030 محمد بن سلمان ناسازگاری دارد
ایجاد تغییرات در عربستان برای فراهم شدن امکان مشارکت سیاسی، حفظ و تامین حقوق اجتماعی تمامی قبایل و مذاهب در عربستان، حمایت از حقوق مردم فلسطین و مقابله با سلطه قدرتهای بیگانه بر عربستان از جمله اهداف اعلام شده این جنبش است. این که جریان مذکور در عربستان از چه میزان قدرت و توان تاثیرگذاری برخوردار است موضوعی قابل بررسی است، اما انتشار این اخبار و تحولات به وقوع پیوسته در عربستان حاکی از بیثباتی و وجود چالشهای عظیم داخلی برای سعودیهاست.
انتشار خبرها درباره شکلگیری جنبشها و جریانهای سیاسی در عربستان سعودی تردیدها درباره موفقیت طرحهای محمد بن سلمان را افزایش داده است. نظام سیاسی عربستان سعودی بویژه در یک دهه اخیر از دو جهت برای ایجاد اصلاحات تحت فشار قرار داشته است. از یک سو نیروها و جریانهای سیاسی ـ اجتماعی در داخل و از سوی دیگر فشارهای بینالمللی، این کشور را برای ایجاد تغییرات و اصلاح نظام سیاسی با هدف تامین حق مشارکت سیاسی و برخورداری از حقوق اجتماعی برای مردم تحت فشار قرار دادهاند. نظام پادشاهی عربستان سعودی تا مدتها در مقابل این تقاضاها مقاومت نشان میداد و از ایجاد اصلاحات طفره میرفت. اما نسل حاکمان جوانتر گویا به این جمعبندی رسیدهاند که راه گریزی در مقابل این تقاضاها و فشارها نیست؛ بنابراین کوشیدند به جای آن که بیتفاوت نظارهگر تغییراتی باشند که عربستان را به جلو میبرد و خود را در برابر تغییرات ایجاد شده از «پایین» قرار دهند، خود مدیریت تحولات را بهدست گرفته اصلاحات را از «بالا» رقم بزنند تا از آواری که ممکن است تغییرات از پایین بر سر آنها خراب کند جلوگیری نمایند. طرح موسوم به چشمانداز 2030 محمد بن سلمان و مبارزه با فساد شاهزادگان سعودی که ولیعهد عربستان آن را ارائه و در جهت اجرایی کردن آن قدم برداشته، با این رویکرد شکل گرفت.
جهتگیری اصلاحات محمد بن سلمان به سمت و سویی است که نمیتواند به تمامی تقاضاها برای مشارکت در عربستان پاسخ دهد. اصلاحات پیشنهادی او عمدتا اقتصادی بوده و نمایشی از نو شدن است. در حالی که تقاضاها در داخل عربستان بر مشارکت سیاسی و سهیم شدن مردم در تصمیمگیریهای کلان سیاسی و اجتماعی تاکید دارند. از سوی دیگر تقاضاها در عربستان برخورداری کامل مردم از حقوق شهروندی را طلب میکند حال آن که طرح محمد بن سلمان بهدنبال حفظ حقوق ویژه برای خاندان سعودی است.
از سوی دیگر در عرصه بینالمللی جریانهای سیاسی و اجتماعی در عربستان بر کم شدن سلطه قدرتهای سلطهگر بر عربستان نظر دارند در حالی که حکمرانان به اصطلاح اصلاحطلب سعودی حضور و نفوذ قدرتهای بزرگ در عربستان را برای حفظ قدرت خود ضروری میشمارند و میکوشند اصلاحات خود را با حمایت آنها عملیاتی کنند. همان گونه که در اهداف جنبش الکرامه آمده است حمایت از حقوق فلسطینیان نیز از خواستههای آنهاست. این در حالی است که سعودیها فرصتطلبانه به موضوع فلسطین مینگرند و برای حفظ اهداف و منافع خود حتی برای نادیده گرفتن حقوق فلسطینیان و به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی نیز آمادگی دارند.
طرح اصلاحات محمد بن سلمان با هدف مقابله با فشارهای ناشی از تقاضا برای تغییر ارائه شده است و میکوشد نظام سیاسی عربستان را از بیثباتی نجات دهد. اما به نظر میرسد این طرح وضعیتی را در عربستان رقم خواهد زد که به توسعه نامتوازن معروف است؛ وضعیتی که ممکن است نمایی از توسعه اقتصادی را در عربستان رقم بزند، اما هرگز منجر به توسعه سیاسی نخواهد شد. بنابر این نمیتواند همه تقاضاها برای تغییر را تامین کند. این وضعیت از فشارهای موجود بر سعودیها نخواهد کاست بلکه با اشکالی جدیدتر و با شدتی بیشتر آنها را تحت فشار قرار خواهد داد.
محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی با بهدست گرفتن فرمان اصلاحات در کشورش میکوشد نظام سیاسی این کشور را از محدودههای پرخطری که تقاضا برای تغییر پیش پای عربستان قرار داده است به سلامت عبور دهد، اما موفقیت وی با تردیدهای جدی روبهروست.