چرا عربستان متحدان خود را يكي بعد از ديگري از دست ميدهد. اين پرسشها را با علي مراد، نويسنده و تحليلگر لبناني در ميان گذاشتيم.
- همسويي بيسابقه عربستان و اسرائيل براي رويارويي با ايران در سطح منطقه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟بر اين اساس ميتوان گفت هدف از قرارداد بزرگي كه ميان آمريكا و عربستان در جريان نخستين سفر خارجي ترامپ در رياض منعقد شد، تأثيرگذاري بر رفتار آمريكاييها نسبت به ايران، چه در حوزه مسائل منطقهاي و چه در پرونده هستهاي بوده است. بدون شك عربستان و اسرائيل، نگرانيهاي مشتركي از بازگشت اموال مصادره شده ايران به اين كشور و تأثير آن بر افزايش كمكهاي تهران به جنبشهاي مقاومت در سطح منطقه داشته و دارند.
- براي فهم بهتر اين صحنه بايد به تلاشهاي مشتركي اشاره كنيم كه از سال 2015ميان عربستان و اسرائيل با هدف تخريب روند مذاكرات هستهاي ايران و غرب آغاز شد؛ تلاشهايي كه از طريق فشار بر فرانسه ادامه يافت اما نتيجهاي در بر نداشت و در نهايت منجر به نوعي يأس و سرخوردگي مشترك براي تلآويو و رياض شد. به اين ترتيب، سعوديها براي ادامه سياستهاي خود در قبال ايران چشم به انتخابات رياستجمهوري آمريكا دوختند، درحاليكه اتفاقا تا حد زيادي روي پيروزي هيلاري كلينتون حساب باز كرده بودند.
- اما با گذشت زمان بهنظر ميرسد عربستان بيش از آنكه ايران را زير فشار قرار دهد روزبهروز بحرانهاي بيشتري براي خود ايجاد ميكند.
- درست است، عربستان هماكنون از بحراني وارد بحران ديگر ميشود بدون آنكه هيچيك را به پايان برساند. تجاوز اين كشور به يمن (كه با وجود تمام شكستهاي آشكار همچنان ادامه خواهد داشت)، فشارهاي بينتيجه عليه قطر و حالا ورود به پرونده لبنان؛ به باور من تمام اين اقدامات عربستان را بايد در چارچوب فرار رو به جلو تفسير كرد، درحاليكه بهطور همزمان، سعوديها تلاش ميكنند با اقناع ترامپ، زمينه را براي اجراي طرح محاصره منطقهاي ايران از طريق ضربه به متحدان اين كشور فراهم كنند. ورود به پرونده لبنان نيز در همين چارچوب و البته با چراغ سبز آمريكا صورت گرفته است.
- آيا احتمال وقوع درگيري نظامي در لبنان وجود دارد؟
- خير، البته بدونشك چنين تمايلي در رياض وجود دارد، اما بهدليل عواقبي كه هرگونه درگيري نظامي در لبنان براي امنيت اسرائيل بهدنبال خواهد داشت قادر به اجراي اين طرح نيستند. تصور ميكنم كه تمايل اسرائيل و شخص نتانياهو به وقوع درگيري در غزه و نه لبنان است، چرا كه وي به سبب مسائل داخلي رژيم صهيونيستي به نوعي بحران خارجي نياز دارد، اما در عين حال از عواقب جبرانناپذير واكنش مقاومت لبنان درصورت هرگونه تحركي، آگاهي دارد.
- اكنون بهنظر ميرسد عربستان نسبت به گذشته براي اقدام عليه مقاومت تنهاتر است.اگرچه تلاشهايي در داخل عربستان از سوي محمد بننايف براي ادامه حيات اين تفاهم و حتي توسعه آن به ساير مناطق صورت گرفت، اما در نهايت بحران قطر روابط عربستان و تركيه را دچار تنشهاي جدي كرد. فكر ميكنم روابط اين دو كشور در آينده از وضعيت فعلي بدتر شود. عربستان در حال از دست دادن تمامي كشورهايي است كه ميتوانست در مسير رويارويي با ايران با آنها ائتلاف كند.
- تركيه و عربستان براي اقدامات هماهنگ در داخل سوريه به تفاهم رسيدند، تفاهمي كه در نتيجه آن، از نيرويي موسوم به جيشالفتح در شمال سوريه حمايت شد و تا حدودي در استان ادلب نتيجه داد. اما آن ائتلاف در سوريه محدود ماند و به سبب تفكرات و راهبردهاي مختلف تداوم نداشت.
- بحرانهاي منطقهاي عربستان تا چه اندازه به مسائل جاري داخلي اين كشور مرتبط است؟
- بخش عمدهاي از رفتارهاي هيستيريك عربستان و ايجاد بحرانهاي سريالي از سوي اين كشور، به شرايط داخلي برميگردد. بهطور كلي فكر ميكنم بخش بسياري از تنشهايي كه رياض در روابط خود با تهران ايجاد كرده، بايد در چارچوب تلاشهاي محمد بنسلمان براي تحكيم موقعيت در ساختار قدرت آلسعود بررسي شود. طي 3سال گذشته، هر زمان كه بحراني جدي در سياست خارجي عربستان ايجاد شده، در داخل زمينه براي حذف برخي از رقباي بنسلمان فراهم شده است. براي مثال، بحران قطر فرصتي بود براي حذف محمد بننايف، يا اجبار حريري به استعفا مقدمهاي بود براي آغاز فاز دوم پاكسازي صحنه داخلي عربستان از رقباي جدي، ازجمله امير متعب.
- آينده عربستان سعودي را چگونه ارزيابي ميكنيد؟او هماكنون وحدت خانواده را بهطور كامل از بين برده و به پيوند تاريخي آلسعود و آلشيخ از طريق كاهش نفوذ نهادهاي ديني ضربه جدي وارد كرده است. بهعبارت ديگر، وليعهد عربستان تمام تخممرغهاي خود را در سبد ترامپ قرار داده است.
- عربستان به لحاظ تاريخي همواره بر 3عامل تكيه داشته است؛ وحدت و يكپارچگي خانواده حاكم، همبستگي با نهادهاي تاريخي در حجاز (بدنه ديني) و پشتيباني آمريكا. آنچه طي 2سال و نيم گذشته در اين كشور رخ داده، عبارت است از هجوم محمد بنسلمان به دو عامل اول، به اميد حفظ عامل سوم.