دموکراسی به شرط چاقو

عمومی

 نابرابری، تبعیض و خشونت همواره بخشی از واقعیت ایالات متحده آمریکا بوده است

این نابسامانی‌ها، نابرابری‌ها، تبعیض‌ها، ‌بی‌اخلاقی‌ها و خشونت‌ها که گاه به صورت فاجعه لاس‌وگاس نمایان می‌شود، بی‌اعتمادی مردم نسبت به ساختار و کنش‌گران سیاسی آمریکا و حتی تقاضای عمومی برای تغییر را به دنبال داشته است.

در واقع، فرهنگ خشونت به صورت گسترده‌ای در جامعه آمریکا مشهود است. کمتر ایالتی در آمریکا از آمار قتل و کشتار بالا در امان مانده است. این فرهنگ هم در سطح جامعه هم در سطح دولت سیاسی به چشم می‌خورد تا جایی‌که آمریکا هر چند سال یک‌بار به کشور دیگری حمله نظامی کرده یا آن را اشغال می‌کند. فرهنگ خشونت در آمریکا سبب سهولت دسترسی به سلاح در این کشور شده که به افزایش آمار قتل و کشتار نیز منجر شده است. فرهنگ خشونت در آمریکایی‌ها نهادینه شده و آمریکایی‌ها نمی‌توانند این فرهنگ را اصلاح کنند. در این میان، لابی اسلحه نقش مهمی ایفا می‌کند و مانع ایجاد محدودیت درفروش سلاح می‌شود. همواره طرح محدود کردن اسلحه در آمریکا با مخالفت این لابی همراه می‌شود و به شکست می‌انجامد.

پس از حادثه کارولینای جنوبی آمریکا که دو سال پیش رخ داد و طی آن 9 سیاهپوست توسط یک جوان 21 ساله سفیدپوست کشته شدند، باراک اوباما اعلام کرد در میان کشورهای صنعتی و پیشرفته، کشوری یافت نمی‌شود که مانند آمریکا این تعداد قتل و کشتار در آن صورت گیرد. او برای ایجاد محدودیت بر قانون آزادی اسلحه در آمریکا تلاش کرد، اما راه به جایی نبرد.

خشونت دولتی

به علت نهادینه شدن فرهنگ خشونت در آمریکا، پلیس این کشور هم رفتار خشنی دارد. در حالی‌که پلیس آمریکا می‌تواند افراد را دستگیر کند تا در روند قضایی با متهمان برخورد شود، بسیاری از آنها توسط پلیس کشته می‌شوند و برخورد چندانی هم با ضاربان آنها صورت نمی‌گیرد. از نظر دولت‌های آمریکا اگر با پلیس برخود قضایی شود، پلیس محتاط می‌شود و اگر پلیس در برخوردها محتاط عمل کند به دلیل گستردگی نارضایتی در سطح جامعه آمریکا، پلیس نمی‌تواند انتظار دولت برای مدیریت نظم جامعه را برآورده کند.

اما خشونت پلیس نسبت به آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار، بیش از سفید‌پوستان است. بر اساس آمارها، هر 28 ساعت یک بار در آمریکا شاهد کشته شدن یک سیاهپوست توسط پلیس آمریکا هستیم. همچنین تعداد جمعیت زندانیان سیاهپوست در آمریکا 40 درصد برآورد می‌شود در حالی که 12 تا 14 درصد جمعیت آمریکا را سیاهپوستان تشکیل می‌دهند.

در این زمینه هم اقدام مؤثری صورت نمی‌گیرد. بخش اعظمی از مردم نگاهی نژادپرستانه دارند و این نگاه به معضلات اجتماعی و خشونت در آمریکا دامن می‌زند. این نگاه از جنگ‌های داخلی آمریکا بر سر برده‌داری در نیمه دوم قرن 19 نشأت می‌گیرد و تبعات آن همچنان ادامه دارد. براساس اطلاعات سایت برنی سندرز، اقلیت‌های نژادی بخصوص سیاهان در آمریکا از سه نوع بی‌عدالتی نژادی رنج می‌برند. خشونت‌های فیزیکی، سیاسی و قضایی بیش از همه شامل سیاهپوستان در آمریکا می‌شود. افزون بر رفتارهای خشن تبعیض‌آمیز گروه‌های نژادپرست در آمریکا ازجمله قتل‌های نژادپرستانه، آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار از خشونت فیزیکی دولت رنج می‌برند و آنها دو برابر سفیدپوستان در معرض بازداشت توسط پلیس هستند و احتمال خشونت پلیس علیه آنها چهار برابر سفیدپوستان است.

انحطاط اخلاقی سردمداران آمریکایی

انتخابات پیشین آمریکا افزون بر نمایان کردن انحطاط اخلاقی سردمداران آمریکایی، نشان از نوعی بیداری در جامعه آمریکا نسبت به معضلات اجتماعی و اخلاقی در آمریکا دارد. با وجود همه شواهد مبنی بر انحطاط اخلاقی ترامپ، میلیون‌ها آمریکایی او را به عنوان یک فرد ضدسیستم، بر گزینه دیگر ترجیح دادند. جنبش‌های تی پارتی و اشغال وال‌استریت در سال‌های اخیر نیز نشان از یک خواست عمومی در طیف‌های مختلف سیاسی آمریکا برای تغییر دارد.

براساس نظرسنجی‌های موسسه آمریکایی افکارسنجی «پیو» که بین 27 اوت تا 4 اکتبر 2015 انجام شده بود، یعنی یک سال پیش از انتخابات، مردم آمریکا بشدت نسبت به دولت، سیاست و رهبران منتخب کشور خود بدبین و بی‌اعتماد بودند. وضعیت کنگره نیز نزد افکار عمومی مردم آمریکا مشابه است به طوری که در آخرین آمار موسسه گالوپ، 76 درصد مردم آمریکا از عملکرد کنگره راضی نیستند.

انتظار مردم آمریکا از محدود شدن نقش پول در سیاست کشورشان کاملا مغایر با روند واقعی سیاست در این کشور بوده و در حال حاضر، دموکراسی آمریکایی به صورت فزاینده‌ای بر مبنای سیاست پول استوار است، به طوری که نقش مردم عادی در هر انتخابات کمرنگ‌تر از انتخابات گذشته است. منتقدان بر این عقیده‌اند که بدون تغییرات ساختاری در سیستم سیاسی آمریکا، بحران کنونی دموکراسی در این کشور روز به روز وخیم‌تر خواهد شد و بیش از پیش منجر به شکلی از «دموکراسی مدیریت شده» و «خودکامگی وارونه» خواهد شد.

42 میلیون آمریکایی از گرسنگی رنج می‌بردند

براساس گزارش سایت برنی سندرز، با این که آمریکا در حال حاضر ثروتمندترین کشور دنیاست، اما بیشترین میزان نابرابری اقتصادی نسبت به تمام کشورهای به اصطلاح توسعه‌یافته را دارد. شکاف میان افراد خیلی ثروتمند و بقیه بیش از هر زمانی از سال 1920 تاکنون است، تا جایی که یک دهم درصد خانواده‌های آمریکایی ثروتی تقریبا برابر با ثروت 90 درصد جامعه دارند.

در حالی جامعه آمریکا با مشکل فقر دست و پنجه نرم می‌کند که هزینه نظامی آمریکا سالانه هزار میلیارد دلار است. دولت آمریکا با بخش کوچکی از این بودجه می‌تواند مشکل گرسنگی در کل جهان را حل کند. بنا بر اعلام سازمان ملل متحد از وضعیت گرسنگی در جهان، ریشه‌کنی این مشکل نیاز به 30 میلیارد دلار هزینه دارد، اما آمار یونیسف نشان می‌دهد میزان فقر در میان کودکان آمریکایی نیز بیش از دیگر کشورهای توسعه یافته است. به گزارش دانشکده بهداشت عمومی دانشگاه کلمبیا، نیمی از کودکان آمریکایی یا زیر خط فقرند یا نزدیک خط فقر هستند. گرسنگی یکی از شاخص‌های فقر در آمریکاست. به گزارش موسسه اطلاع‌رسانی درباره گرسنگی در جهان، در سال 2015، حدود 42/2 میلیون آمریکایی از گرسنگی رنج می‌بردند. در این میان، 6/3 میلیون خانوار از گرسنگی شدید رنج می‌بردند.

دکتر فواد ایزدی

عضو هیأت علمی گروه مطالعات آمریکا دانشگاه تهران