منازعه قدرت در آمریکا ـ حسین دهشیار استا دانشگاه

عمومی

 

ساختار قدرت سیاسی برای حفظ خود و تداوم حضورش نیازمند به صحنه آوردن مولفه‌های حیات بخش کارآمدی و از سویی دیگر مشروعیت است. برآوردن این دو مهم کاملا منوط به توانایی حکومت در تحقق بخشیدن به برنامه‌ها و سیاست‌های اعلام شده است

از آغازین سال‌های 60 و به وجود آمدن شکاف‌های وسیع در یکپارچگی ارزشی که دو حزب جمهوریخواه و دموکرات تجلی این انسجام در صحنه سیاسی بودند، بتدریج شاهد بر هم خوردن معادلات سنتی مستقر در تمامی حیطه‌ها هستیم.

در گستره سیاسی تکثر فکری و ارزشی که در دو حزب قدیمی کشور وجود داشت، یکباره در مسیر اضمحلال و گسست قرار گرفت.

خط‌مشی حزب دموکرات در حمایت یکپارچه از برنامه جامع بزرگ لیندون جانسون بویژه موضوع حقوق مدنی سیاهپوستان و سیاست‌های رفاهی که بشدت متوجه فقیرترین گروه‌ها و قشرهای اجتماعی اکثرا سیاهپوست بود، موجب شد بتدریج گروه‌های محافظه‌کار در مناطق جنوبی کشور که به صورت سنتی رای خود را به حزب دموکرات می‌دادند این حزب را ترک کرده و به ضرورت جدایی این بخش از رای‌دهندگان از ائتلاف حزبی تاکید کنند. تا از آن پس سیاستمدارانی با علقه‌ها و ارزش‌های محافظه‌کارانه دیگر فرصت این را پیدا نکنند در این حزب به قدرت برسند.

در آغاز دهه 70 تصمیمات دیوان عالی آمریکا درخصوص مسائل مرتبط به حقوق زنان و بالاخص قانونی ساختن سقط جنین و حمایت همه جانبه حزب دموکرات از این تصمیم قضات دیوان عالی سبب شد گروه‌های مذهبی محافظه کار پروتستان که اغلب در ایالات جنوبی آمریکا ساکن هستند ارتباط تاریخی خود را با حزب دموکرات قطع کنند و رای دادن به نامزدهای این حزب را به کناری بگذارند.

منازعات درون حزبی که سال 1968 در کنوانسیون حزب دموکرات میان گروه‌ها و سیاستمداران مخالف و موافق جنگ ویتنام در صحنه ظاهر شد کاملا نشان داد حزب در مسیر خاصی در حال حرکت است. موضوعات فرهنگی و ارزشی که دو نمونه بارز آن همانا موضوع حقوق مدنی و سقط جنین بود و منازعات سیاسی که برجسته‌ترین نماد آن مبارزات میان طرفداران و مخالفان جنگ ویتنام در ساختار رهبری حزب بود موجب شد تصفیه ارگانیک در حزب دموکرات، به عنوان قدیمی‌ترین حزب سیاسی جهان، به وجود آید.

محافظه‌کاران چه در کسوت رای‌دهنده و چه در قواره سیاستمدار، حزب دموکرات را ترک کردند و حزب ارزشی خالص پیدا کرد و به یک تشکیلات کاملا لیبرال و پایگاه لیبرالیسم در تمامی ابعاد تبدیل شد. این که امروزه این حزب پایگاه اجتماعی و انتخاباتی خود را در ایالات ساحلی شرق و غرب آمریکا و در مناطق شمالی کشور یافته بازتاب همین تبدیل شدن حزب به سمبل لیبرالیسم است.

تصفیه ارزشی و یکپارچه شدن ایدئولوژیک را حزب جمهوریخواه نیز به موازات حزب رقیب در همین برهه زمانی تجربه کرد و به صحنه آورد. حزبی که یک زمان مرکز قدرتش مناطق شرقی و غربی آمریکا در طول سواحل دو اقیانوس بود و در ایالات شمالی قدرت انتخاباتی داشت، بتدریج با سیاست‌هایی که در قبال دو مساله کلیدی اجتماعی سقط‌جنین و حقوق مدنی سیاهان و موضوع سیاسی جنگ ویتنام اتخاذ کرد ارزش‌های لیبرال و سیاستمداران همسو با این اندیشه را که به جناح «جان راکفلر» موسوم بودند، در مسیر خروج از حزب قرار داد.

انتخاب رونالد ریگان در مقام ریاست جمهوری در سال 1980 به عنوان یک محافظه‌کار آتشین در تاریخ مدرن آمریکا یکپارچه شدن حزب جمهوریخواه در چارچوب دفاع همه‌جانبه از ارزش‌های محافظه‌کار و مخالفت با دیدگاه‌های لیبرال را نهایی کرد. جبهه‌گیری دو سوی گسل سیاسی در رابطه با اخراج جیمز کومی رئیس سازمان پلیس فدرال آمریکا ( اف.بی‌.آی) را باید در چارچوب رقابت سیاستمداران این دو حزب به عنوان نمادهای لیبرالیسم و محافظه‌کاری ارزیابی کرد. پیروزی دونالد جان ترامپ ضربه سنگینی را بر لیبرال‌های آمریکایی تحمیل کرد نه این که آنان هیلاری کلینتون را نامزد مورد علاقه خود قلمداد می‌کردند بلکه بدین روی که متوجه بودند ورود او به کاخ سفید ارزش‌های کلیدی آنان یعنی جهانی شدن اقتصاد، محیط زیست به عنوان یک مقوله ایدئولوژیک و اعتبار نهادهای بین‌المللی به عنوان ستون‌های اصلی رژیم‌های بین‌المللی را دچار چالش می‌سازد. حزب دموکرات که عملکرد جیمز کومی در طول انتخابات را یکی از عوامل اصلی شکست نامزد خود در مبارزات انتخاباتی قلمداد می‌کرد، امروزه اخراج او را بهترین فرصت یافته که رئیس‌جمهور را متهم کند به دلایل منافع شخصی به این کار اقدام کرده است.