لازم نیست زیاد اهل مطالعه تاریخ باشید تا ماجرای پزشک بی رحم آلمانی؛ جوزف منگله
و آزمایشهای وحشتناک او روی اسرا را بدانید
سالها پیش (در دهه ۱۹۴۰) اوا موز و خواهر دوقلوی او که ده ساله بودند در میان هرج و مرج ورود به آشویتس به مادرشان چسبیده بودند. پیش از ورود به اردوگاه مرگ آنها در یک سفر طولانی از مجارستان داخل یک ماشین با بدترین شرایط تهویه به این منطقه منتقل شده بودند.
وقتی این دو خواهر نزدیک بخش ورودی اردوگاه شدند، ناگهان یک افسر اس اس جلوی دختران همسان متوقف شد.
وی از مادرشان پرسید: «آیا آنها دوقلو هستند؟» مادر دوقلوها پاسخ داد:«بله. این خوب است؟» افسر سر تکان داد و زندگی اوا موز و خواهرش برای همیشه تغییر کرد. نگهبان اس اس او و میریام را به زور از مادرشان گرفت و در حالی که آنها فریاد میزدند و نام مادر را صدا میکردند با خود برد. آنها هرگز مادرشان را دوباره ندیدند.
اوا و میریام به سرعت سوژه یک برنامه آزمایش گسترده پزشکی غیر انسانی در آشویتس شدند. برنامهای که صرفاً هزاران دوقلو، که بسیاری از آنها بچه بودند را هدف قرار داده بود. ا
ین برنامه به سرپرستی پزشک بی رحم؛ جوزف منگله انجام میشد و دوقلوهایی مانند اوا و میریام را به موش آزمایشگاهیهایی ناخواسته تبدیل میکرد؛ آزمایشاتی که حدود ۳۰۰۰ کودک در آشویتس را در معرض بیماری، توهین جنسی و فیزیکی و شکنجه قرار داد.
دوقلوهای داستان ما از دیگر زندانیان جدا و به آزمایشگاه منتقل شدند. منگله معمولاً از یکی از دوقلوها به عنوان نمونه کنترل استفاده میکرد و دیگری را در هر نوع آزمایشی قرار میداد. از انتقال خون آلوده گرفته تا تلقیح اجباری، تزریق بیماری، قطع عضو و حتی تزریق سم و مرگ.
هدف از این آزمایشها بررسی تاثیرمولفههای ژنتیکی بر مقاومت در برابر بیماری ها، واکنشهای فیزیکی و حتی ویژگیهای روانشناختی بود اما این ایده یعنی آزمایش روی نمونه انسانی اساسا مردود محسوب میشد و به لحاظ انسانی به مثابه شکنجه در نظر گرفته میشد اما این موضوعات برای منگله اصلا اهمیتی نداشت.
او تحت تاثیر و شیفته رهبر حذب نازی؛ هیتلر بود و در نتیجه شدیدا نژادپرست و عضوی فداکار برای حزب نازی بود. در سال ۱۹۴۳، او به عنوان یک افسر پزشکی در آشویتس شروع به کار کرد. در ابتدا منگله مسئولیت یک اردوگاه را داشت، اما به مرور منگله به پزشک ارشد کل اردوگاه ارتقا یافت و برای آزمایش ایدههای وحشتناک خود فرصت را مناسب دید.
دوقلوهای منگله از برخی از مشکلات دیگر زندانیها در امان بودند، برای مثال آنها به اتاق گاز نمیرفتند، در یک محله جداگانه زندگی میکردند و به آنها غذای اضافی و مراقبتهای پزشکی داده میشد. در عوض از آنها به عنوان نمونه آزمایشهای غیر انسانی منگله استفاده میشد. مردی که به علت ظلم بی حد خود بین زندانیان به فرشته مرگ مشهور شده بود.
از نظر اوا زندگی به عنوان یک دوقلوی منگله به معنای ساعتها برهنگی کشیدن و تزریق مادهای ناشناخته به بدنش میشد. افزون بر این وزن و قد او و خواهرش مرتب با یکدیگر مقایسه میشد. اوا میگوید:«با وجود این که یک کودک ده ساله بودم میدانستم که ما به علت دوقلو بودن مهم هستیم و هر روز دعا میکردم خواهرم نیز زیر بار آزمایشها دوام بیاورد. ما هرگز مجاز به تعامل با کسی در قسمتهای دیگر اردوگاه نبودیم. ما آن وقتها دقیقا نمیدانستم که در آزمایشهای ژنتیکی مورد استفاده قرار میگیریم».
البته مطالعه دوقلوها از سالها قبل نیز برای انسان شناسها و متخصصین ژنتیک جذاب بود، به عنوان مثال، در دهه ۱۹۳۰، گروهی از محققان آمریکایی دوقلوهایی را با هم مقایسه میکردند که از هم جدا شده بودند، اما آنها هیچ گاه با روشهای بی رحملنه منگله عمل نمیکردند. شکست نازیها در جنگ جهانی به آزمایش منگله روی دوقلوها در آشویتس پایان داد.
در پایان جنگ، «فرشته مرگ» موفق به فرار شد و تحت حمایت هواداران نازی، تا زمان مرگ در برزیل در آمریکای جنوبی زندگی کرد. اما بسیاری از همدستان وی و شکنجه گران نازی در دادگاههای سریالی و طولانی و ۱۴۰ روزه در نورنبرگ محاکمه شدند.
این دادگاه به هفت حکم اعدام و تصویب قانون نورنبرگ منجر شد. قانونی که مجموعهای از مفاهیم جدید مثل رضایت آگاهانه از حضور در آزمایش پزشکی را شامل میشد.
تنها ۲۰۰ نفر از مجموع ۳۰۰۰ دوقلویی که تحت آزمایشهای پزشکی آشویتس قرار گرفتند زنده مانده بودند. در میان آنها اوا و میریام نیز بودند.
در دهه ۱۹۷۰، اوا موزس شروع به سخنرانی در مورد تجربیات خود و جستجوی سایر بازماندگان کرد.
سرانجام وی و میریام یک موسسه غیر انتفاعی به نام فرزندان آزمایشگاه مرگبار آشویتس نازی تاسیس کردند و بیش از ۱۰۰ بازماند دوقلو دیگر را ردیابی کردند.
آنها مستند تجارب خود و نتایج آزمایشات اغلب ناشناختهای را که در آشویتس روی بدنشان انجام شده بود به محافل علمی ارائه کردند. اوا موز در ژوئیه سال ۲۰۱۹ در سن ۸۵ سالگی درگذشت.