همزمان با ورود سازمان ملل به هفتاد و پنجمین سال تاسیسش، جهان همچنان درگیر بی اعتمادی است. آمریکا ابرقدرت غالب باقی مانده اما در حال افول است، در حالی که قدرت آسیا همزمان با تفرقه روزافزون در اروپا در حال رشد است و خاورمیانه در حال انفجار، میان آنها گیر افتاده است
به گزارش ایسنا، خبرگزاری فرانسه در گزارشی درباره وضعیت حال حاضر سازمان ملل و نقش آن در جهان آشفته امروز در هفتاد و پنجمین سال تاسیسش و در سالگرد برگزاری کنفرانس یالتا که از ۴ تا ۱۱ فوریه ۱۹۴۵ با حضور سران کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم در یالتای کریمه برگزار شد و هدف از آن شکل دهی اروپای پس از جنگ و طراحی صلح بود، نوشته است: در مقر سازمان ملل در نیویورک، جنگ سرد هرگز واقعا به پایان نرسید و صحنهای که اخیرا از پنهان شدن یک دیپلمات آمریکایی پشت یک دیوار برای گوش دادن به صحبتهای سفیر چین با گروهی از روزنامهنگاران دیده شد، از همین مساله حکایت دارد.
حتی اگر جهان توانسته باشد از بروز جنگ جهانی سوم جلوگیری کند، درگیریها سالهاست که ادامه یافتهاند و همانطور که اخیرا در صدور فرمان ترور قاسم سلیمانی، فرمانده ایرانی از سوی دونالد ترامپ، رییس جمهور آمریکا در بغداد و دست روی دست گذاشتن شورای امنیت در واکنش به این اقدام دیده شد، خطر انفجاری مهیبتر همچنان بالا است.
آنتونیو گوترش، دبیرکل سازمان ملل در یک سخنرانی اخیر اظهار کرد، “با توجه به این که تنشها رو به افزایش هستند، اعتماد، درون و میان ملتها در حال کاهش است” و این چالشها را “محکی مهم برای چندجانبهگرایی” دانست.
گوترش پیشتر طی گفتمانی درباره منشور سازمان ملل در ماه ژانویه گفت: ما این کاهش اعتماد را در ابراز ناامیدی مردم از ناآگاهی، ناتوانی یا بیمیلی تشکیلات سیاسی برای رسیدگی (به نارضایتی آنها) در خیابانهای سراسر جهان شاهد هستیم.
وی افزود: ما این مساله را در عملکرد سازمان ملل از جمله در شورای امنیت نیز میبینیم؛ زمانی که کشورهای عضو برای یافتن موضع مشترک تقلا میکنند یا اصلا نمیتوانند به آن دست یابند.
درگیریهای نامتقارن
از همان ابتدا که قدرتهایی که از ویرانههای جنگ جهانی دوم سر برآوردند (آمریکا، انگلیس و شوروی) در کنفرانس یالتا در فوریه ۱۹۴۵ ایده حل درگیریها را مطرح کردند، مشخص بود که بعدها تعهد سازمان ملل برای حل درگیریها به عنوان “انجمنی جهانی” محقق نخواهد شد.
برای بسیاری، تَرَک این عمارت در سال ۲۰۱۱ با آغاز جنگ داخلی سوریه و سرنگونی معمر قذافی، دیکتاتور لیبی به رهبری قدرتهای غربی نمایان شد. برخی دیگر اما حمله ۲۰۰۳ آمریکا و انگلیس به عراق را آسیبی عظیم به نظام بینالمللی میدانند.
جنگ نامتقارن جایگزین تعادل قدرت شده که یادآور اوج جنگ سرد است؛ با آشوبهایی در خیابانهای اروپا، آسیا، آفریقا و خاورمیانه که اکنون چنان به امری معمول تبدیل شدهاند که به یکنواختی گرویدهاند. تهدید دیرینه گسترش تسلیحات هستهای بار دیگر رو به افزایش گذاشته و با خطرات تازه گرمایش جهانی همراه شده است.
عقبنشینی آمریکا از صحنه جهانی طی یک دهه گذشته همراه با ناسازگاریهای اروپا، راه را برای توسعهطلبی روسیه باز کرده که در مناطق بحرانزدهای مانند سوریه، لیبی، ونزوئلا و کره شمالی نشان داده که دشوار میتوان آن را از پیشروی بازداشت.
ریچارد گوان، از گروه بحران بینالملل در گفتگویی با خبرگزاری فرانسه اظهار کرد: رویکرد روسیه درباره سازمان ملل معمولا به لحاظ فنی هوشمندانهتر از دیپلماسی غربی است. آمریکا و اروپاییها معمولا شورای امنیت را بیشتر عرصهای برای بیانیههای اخلاقی بزرگ میدانند تا پیگیری معاملهگری دیپلماتیک واقعی.
چین پس از واشنگتن به دومین تامینکننده مالی سازمان ملل تبدیل شده اما در سطح بینالمللی سرعت سنجیده خود را حفظ کرده است.
برتراند بَدی، از موسسه مطالعات سیاسی در پاریس میگوید: چین سیاست خارجی واضحتری دارد اما هدف آن جدا کردن یک امپریالیسم اقتصادی غالب از یک مداخله چندبخشی است که به آن بیاعتماد است.
در مقایسه با هفتاد و پنج سال پیش، نکات اندکی برای ارجاع باقی ماندهاند.
جهان “خودخواهان”
سازمان ملل از زمان تاسیس پنج عضو ثابت در شورای امنیت داشته که از حق وتو برخوردار هستند که نشاندهنده همان توزیع قدرت قدیمی است.
“بَدی” با اشاره به این که “نظامی تازه وجود دارد که قدرتهای قدیمی آن را درک نمیکنند”، میگوید، جنوب “هرگز واقعا در بازی جهانی راه داده نشده است”.
گوان، از گروه بحران بینالملل میگوید: شورای امنیت در دوران جنگ سرد قطعنامههای اندکی را تصویب کرد و دیپلماتهای آن دوران، قطعنامههایی را که این شورا اکنون برای عملیات حفظ صلح در زمینههای بشردوستانه تا تغییرات اقلیمی تصویب میکند، به رسمیت نمیشناسند.
او میگوید، این روزها “حتی مقامات سازمان ملل احساس میکنند که بیشتر قطعنامههای شورای امنیت آنقدر طولانی و پیچیده هستند که نمیتوانند اجرایی شوند”.
این فارغ از قطعنامههایی است که تصویب نشدهاند یا اعضا به شرایط آنها عمل نکردهاند؛ مانند توافقات اقلیمی، توافق هستهای ایران و پیمانهای خلع سلاح.
بدی همچنین افزود: شورای امنیت اعتبار خود را از دست داده است گرچه در دوره جنگ سرد هم بیش از چیزی تشریفاتی نبوده است. امروز اما این نهاد در رویارویی با ماهیت پرهرج و مرج بازیهای قدرت بزرگ، جایگاه تشریفاتی خود را هم از دست داده است.
یکی از سفرای سازمان ملل با انتقاد از “جهانی از خودخواهان که از بحرانها به عنوان فرصتی برای نمایش قدرت استفاده میکنند”، میگوید، در دوران جنگ سرد تلاش بیشتری برای “حفاظت از جمعیت غیرنظامی و حقوق بشر صورت میگرفت”.
یکی از مقامات سازمان ملل اظهار کرد: مذاکره با دشمنان پیش از این آسانتر بود.
برای گوترش هراسی بسیار واقعی از چیزی وجود دارد که در ماه سپتامبر آن را “شکافی بزرگ” نامید؛ شکافی که “جهان را به دو بخش تقسیم میکند، با دو اقتصاد بزرگ روی زمین که دو جهان جدا از هم و در حال رقابت میسازند و هر یک دارای واحد پول غالب، قوانین تجاری و مالی، اینترنت و توانایی هوش مصنوعی خودشان هستند و استراتژیهای نظامی و ژئوپولیتیک مجموع-صفر خود را دارند”