اول ماه می وبازتاب آن در نساجی گلبهار – عبدالوکیل کوچی

عمومی

                                                                                                                                                                                      
گلبهار عمارت شده وگلبهار غارت شده

1

دستگاه نساجی گلبهار که در ششکروهی شمال کابل درسال ۱۳۳۰خورشیدی دوره صدارت شاه محمود خان بسرما یه ی مختلط دولتی وعبدالمجید زابلی در کنار دریای خروشان پنجشیر بروی دشت شیرخانخیل بنا نهاده شد چرخ زنده گی بیش از پنجصدهزار نفر را بجلو تحرک بخشید .

 چنانچه پروسه اشتغال شامل  بخشهای تهییه وتدارک ، تولید وصدور کالا با هزاران نفرکارگر وانجنیر، بنا وگلکار، مهندس ومعمار و  کارگران تهییه سنگ خشت وسمنت اسباب وآلات ساختمانی از داخل وخارج کشوردر بخش ساختمانی  و هزاران نفر کارگر وسایط نقلیه ورکشاپ ترمیم وسایط وتولید  پرزه جات وماشینری ، صدها انجنیر تحصیلکرده ومتخصصین تخنیکی در رشته نصب ومونتاژ ماشینها وتعداد کثیری از پرسونل انتقالات ماشینها از کشور آلمان تا افغانستان ومنطقه گلبهار، هزاران کارگر پخته کاربرای تولید کالا وهزاران کارگرتولید غله ومواد غذایی از قبیل برنج ،گندم وتربیه دام  بمنظور تهییه گوشت ،روغن وسایر خوراکه باب ،همچنان صدها کارگر معادن ذغال سنگ ومحروقات در سمت شمال کشور ، صدها متخصصین انرژی وانتقال برق از سروبی وماهیپر الی نساجی گلبهار، وتعداد کثیری از کارگران بخاطر تهییه وانتقال  پخته ، پشم ، مواد آر ونخ ،رنگ باب ، وسایر مواد مورد ضرورت فابریکه وبتعداد  پانزده هزار کارگر تولیدی در بخشهای پخته ،ریسنده گی یا نختابی ، آرو نخ ،رنگا میزی ، شعبه بافت شامل صدها رقم پارچه ابریشمی وپخته یی وپشمی از پوشاک گرفته تا کمپل ودریشی عسکری وتکه های مرغوب تزین منازل ومفروشات که قلم صادراتی مهمی را به اروپا بالخاصه کشور آلمان تشکیل میداد وهزاران نفر کارگر انتقالاتی تولیدات فابریکه بتمام شهر های افغانستان وخارج از کشور بشمول هزاران نفر فروشنده گان که بیکصد هزار نفر تخمین گردیده است .

نساجی گلبهار در زمانی احداث وایجاد گردید که بیشترین سرماییه پولی کشور دست دلالان وکمپرادورهای بیرحم متمرکز بود وسهم دولت نمیتوانست با آن رقابت کند . ازین رو مقررات سختگیرانه کارفرمایان مستبد در رابطه به پامال کردن حقوق کارگران واستثمار بیرحمانه آنها انگیزه جوشش و حرکت را در میان کارگران بوجود آورد .درآنوقت کارگران جوان نساجی گلبهار بخاطر تنظیم حرکتهای حق خواهانه خود بیک مرکزیت سیاسی وتجمعات صنفی نیاز داشتند .

اولین هسته سیاسی جنبش کارگری در نساجی گلبهار در سال ۱۳۴۴ خورشیدی کمتر از یکسال پس از تاسیس جریان دموکراتیک خلق افغانستان به وسیله زنده یاد عبدالقدوس کار گر بشرکت میر علم کارگر ، سید علم کارگر ، نجم الدین کارگر ، حمید کارگر ، سلام کارگر ،غنی کارگر ، اسلم کارگر وستار کارگر در ششصد کوتی نساجی تشکیل شد .

عبدالقدوس کارگر فرزند حاجی محمد کریم خان مسکونه فریه شصت نواحی رخهُ پنجشیر یکی از مویسفیدان با اعتبار ومعزز مردمی بود. علاوه بر عبدالقدوس کارگر ، عبدالرحیم ولسوال مردمی ، عبدالبصیر ، محمد امین ، و زنده یادعبدالهادی کریم همرزم نزدیک اکادمیسین دستگیر پنجشیری یکی از موسسین جریان دموکراتیک خلق افغانستان فرزندان مرحومی بودند .که زنده یاد عبدالهادی کریم وزنده نام عبدالقدوس کارگر به رهنمایی غلام دستگیر پنجشیری در نخستین تشکل کارگران نساجی گلبهار نقش اساسی داشتند .

تشکل کارگری بخاطر تحقق خواستهای صنفی کارگران اعم از تقلیل ساعات کار ،افزودی معاشات ،تامین حق بیمه کارگران ، توزیع مواد کوپونی برای کارگران ، توزیع دریشی وسایل کار ، دسترسی به وسایط نقلیه بخاطر انتقال کارگران از نقاط دوردست ، اجرای بیمه صحی ،داشتن حق اعتراضات وتجمعات وراه اندازی مظاهرات واعتصابات کارگری وتامین رخصتی وحق استراحت ایجاد استراحتگاه وداشتن حق شوراهای کارگری واتحادیه های صنفی کارگران را تشکیل میداد .

حزب دموکراتیک خلق افغانستان با تامین ارتباط منظم با کمیته کار ، کارگران نساجی گلبهار توسط اعضای ارتباطی ومسولین حزبی کاپیسا ، کارگران را به مطالعه کتاب ، جراید ومجلات تشویق نموده وبا تدویرجلسات حزبی و تنظیم آنها در واحد های اولیه حزبی ،وتشکل شان در کلپهای ورزشی ، اتحادیه های کارگری ، کارهای دستجمعی وداو طلبانه وشرکت در مراسم خوشی وغم مردم جنبش کار گری را رونق بخشید .

خاطره ی از مطالعه کارگران در سالهای ۴۶ و۴۷ خورشیدی هرچند تکراری باشد باعرض پوزش میخواهم مواظبت رهبری حزب را از کارگران ، دررابطه چشم دید خود را بیان دارم . درسال ۴۷ خورشیدی که آخرین سال تحصیلاتم در دارالمفلمین کابل بود دریکی از روزهای بهاری در کنار دریای کابل نزدیک لیسه عالی حبیبیه همراه با همصنفم عبدالوکیل فولاد مصروف گردش بودیم که ناگهان نظرم به بزرگ مردی افتاد که با قدمهای متین بسوی ما می آید تا اینکه خود را به آنسوی سرک برسانم سلام کنم رفیق کارمل بزرگ فوراً بسمت ما پیچید وسلام کرد . و اولین احوالپرسی اش را از کارگران نساجی گلبهار شروع نمود.  من که در پاسخ همچو بزرگان گرچه برایم بسیار سخت ودشوار بود ، گفتم کارگران کتاب میخواهند . رهبر عزیز فرمود مگر پرچم برای شان نبردی ؟ ازینکه بنده  بخاطرفراگیری شیوه سخن گفتن با بزرگان ودرک وهضم محتویات جریده تابناک پرچم هنوز بزمان بیشتری نیاز داشتم با چهره حق بجانبانه گفتم پرچم را چه کنند ؟..در آن هنگام رهبر فرزانه حزب با یک تبسم معنی دار فرمود به رفیق کریم میگویم کتاب برای کارگران تهییه کند از او بگیرید وکتاب را با سلامهای من بکارگران برسانید .این بود شمه ی از مواظبت وملاطفت رهبری حزب با کارگران .

پس از ساختمان نساجی گلبهار که عظیم ترین فابریکه در شرق جهان محسوب میشد نظام بیرحم شاهی واوامر مستبدانه سرمایداری وقت نخستین کار ضد انسانی اش این بود که تمام آبهای بدر رفت وفاضلاب های مرکب از رنگ ومواد زهری وشیمیایی فابریکه را پس از فلتریشن سطحی وفریبنده بدریای پنجشیر که تنها  از گلبهار تا عبدالله برج بیش از پنجصد هزار نفرسکنه هردو طرف دریا  از آن آب مینوشید ند ، جاری ساخت که در نتیجه آن ،  آب دریا ، دریاچه ها وجویبار ها که در میان قرا در جریان بود زهر آلود شده و مردم به امراض گوناگون وبخصوص مرض امعا وجاغور مبتلا گردید تا حدیکه درختان هم جاغور کشیدند . همچنان اطفال از شیوع بیماری اسهال وپیدایش کرم معده  رنج می بردند .هکذا  به نسبت مرکبات کیمیاوی وزهری شدن آب دریا ، مزارع در مسیر آبیاری از ین دریا دچار ورشکستگی شد . چیزی که هم نان مردم وهم جان مردم را بخطر انداخت وخوشی های ایجاد فابریکه را در اذهان مردم به ماتم مبدل ساخت . ازین رو این روند تحمیلاتی به مهمترین انگیزه ی حرکت های جمعی اعتراضی مردم مبدل گردید که در راس آن شاگردان مکاتب و به پیشآهنگی کارگران نساجی گلبهار راه اندازی گردیده بود . مظاهرات شاگردان معارف وکارگران که بوسیله کمیته حزبی هسته مرکزی کاپیسا هدایت میگردید تا بحدی گسترش یافت که دهقانان مناطق یاد شده با جوشش های اعتراضی کارگران  را همراهی میکردند .

خواستهای جنبش اعتراضی تا سطح پارالمان کشور رسید ولی وکلای وابسته بدربار از کنار خواستهای صنفی کارگران وخواستهای حیاتی جنبش اعتراضی با سکوت مرگباری گذشتند .

تا بالاخره در نتیجه هماهنگی وهمبستگی کارگران با سایر روشنفکران ودهقانان هسته های کارگری ودهقانی در محلات کار وزنده گی مردم گسترش یافت . کار سیاسی در واقع زنجیر محکم روابط اندیشه وی وپل استوار عقیده تی وفکری در میان کارگران ،دهقانان وروشنفکران گردید که منجر به بست وتوسعه کار حزبی وانکشاف واحد های اولیه حزب در میان قرا وقصبات کاپیسا گردید .

در سالهای ۴۶ و۴۷ خورشیدی مارشها ومتیتنگهای پر خروش کارگران بخاطر تحقق خواستهای صنفی کارگران وهمسویی وپشتیبانی با مارش ظفرنمون کارگران نفت وگاز شبر غان ودیگر موسسات ولایات سمت شمال کشور ، پارک ملی شهرک گلبهار را به مرکزدایمی تجمعات اعتراضی کارگران مبدل ساخت وپایه های نظام سلطنتی را آنقدر بلرزه در آورده بود که دولت با تطمع ورشوه وصدها حیله ونیرنگ ،تهدید وفشار ژاندرمری هم نتوانست صدای اعتراضات  کارگران را خاموش سازد . بنا بر آن  تعدادی از وکلای پارالمان شاهی وپسر کلان  شاه با صدراعظم کشور به پاسخ سوالات کارگران وارد گلبهار گردیده و بادستهای خالی به کابل باز گشتند .

پس از پیروزی قیام مسلحانه ثور ۱۳۵۷ خورشیدی کار گران از کلیه حقوق و آزادی های دموکراتیک شان برخوردار گردیده بود . دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان مطابق به مشی انساندوستانه و ترقی خواهانه در تعین سرنوشت کارگران بدست خود کارگران وسایر زحمتکشان در مشارکت قدرت دولتی ودرامر ایجاد اتحادیه ها وسندیکا های کارگری ، شورا ها ، کلپها وکورسهای آموزشی کارهای زیادی را انجام داد ودر جهت مواظبت دایمی از کارگران تقلیل ساعات کار ،افزودی معاشات ،اعطای بورسیه های کارگری ،حق استراحت ،بیمه صحی ، تعلیم وتحصیل بخاطر رشد مهارتهای مساکی کارگران ،ایجاد کلپ های سپورتی تفریحی ورزشی ، اعطای مواد کوپونی وکوپراتیفی وسایط نقلیه وغیره خدمات معشیتی برای کارگران تامین گردید که همه وهمه کوششها ی ترقی خواهانه در جریان ارتقای سطح زنده گی ، بلند بردن مهارتهای  مسلکی وپروسه رشد تولید ی تاثیر بسزایی داشت .

واما چنین پیشرفتها غضب ارتجاع واستبداد را بر انگیخت که به بنیاد آن گروه های ارتجاعی به همدستی پاکستانی ها جنگ اعلان ناشده ونیابتی دشمنان افغانستان را بر علیه مردم ودولت دموکراتیک افغانستان بر پاکردند و قبل از همه در دشمنی با فرهنگ مکاتب ومدارس را به آتش کشیدند ودر میدان دشمنی با هستی اقتصادی کشور ومنافع ملی مردم زیر بنا های اقتصادی را به امر پاکستانی ها به آتش کشیدند ودر سال ۱۳۶۷ زمانیکه ولایت کاپیسا بعنوان حسن نیت منطقه صلح اعلان شد ودولت ولایت کاپیسا را بشکل صلحامیز به حزب اسلامی واگذار گردید . نخستین حمله غارتگرانه حزب گلب الدین غارت نساجی گلبهار بود که از تولیدات گرفته تا مواد خام وذخایر گرفته تا بانکها واز بزرگترین ماشین های برق وتولید تکه گرفته تا وسایل تولید وسایط نقلیه واز دفاتر گرفته تا قلفک دروازه ساکت برق واز تعمیرات گرفته تا جنگلات همه وهمه را چور وغارت کردند وکالای قابل انتقال را به بازار های باداران پاکستانی این رژیم دشمن افغانستان لیلام کردند و دروازه آ ن را با قفل بزرگ سنگی بروی کارگران بستند.   اینست مزایای اسلام ساخته دست غارتگران که مزید بر آن بیش از یکصد جریب زمین مربوط به نساجی وششصد کوتی این منافع ملی را نیز غضب کردند .آیا میشود بیشتر ازین خیانت که نان مردم را از گلو های شان بگیرند وباز هم با مکر وفریب ودیده درایی اسلام را بهانه قرار دهند ؟ نه خیر روزی خواهد رسید که حق بجای خود تقرر خواهد گرفت وچهره واقعی چپاولگران منافع علیای کشور را همهگان خواهند شناخت و روزی خواهد رسید که مردم آزاده افغانستان در همراهی با کارگران شریف نساجی گلبهار این فابریکه عظیم ملت را دوباره سازی خواهند نمود .

خاطرات شیرین کارگران گرامی

یادشان بخیر ونام شان جاودان

عبدالوکیل کوچی