در راه مطلوب ـ ف. بری

عمومی

 

به مسجد رو به محرابم از آن بود

 

که دیداری زمطلوبم گمان بود

ندیدم جز فضای کینه و غیض

روایاتی زتبعیض درمیان بود

ز ارحم الراحمین نشنیدم هیچگاه

همه بیم و هراس از آسمان بود

چنان دشوار نمودی راه جنت

در ین راه پای هریک ناتوان بود

زآیات معــــرب وز روایات

ندانستم چه مفهوم دربیان بود

به کعبه هم ندیدم جلوۀ عشق

همه در بازیی سود و زیان بود

بساط منفعت گسترده بودی

بهای حج چه سنگین و گران بود

زپول حاجیان شیخان عرب

همه درعشرت وعیش کامران بود

به دل کردم رجوع در خلوت خویش

بدیدم آنچه در بیرون نهان بود

بری دریافتم مطلوب خود را

درون سینه ام آن مهربان بود