از بسکه باغ پهنه گلهای پر پر است
گلبرگ شاخ غنچه پراز خار خنجراست
رنگ رخ زمانه پراز دود و آتش است
بلبل بخون تپیده وبی بال و بی پر است
روی زمین درآتش بم کوچه غرق خون
روی فضا تیره و تار و مکدر است
خورشید خون چکیده فرورفته برزمین
در آسمان عزای عمومی و محشر است
آن کله های یخزده افکار منجمد
باقیست تا هنوز همی زار وابتر است
ترفند زیرکا نه از آنسوی قاره ها
پیغام جنگ وکینه فراروی خاور است
دروادیی که پرز دد ودام وحشت ا ست
انسا نیت اسیر ددان مصور است
درخطه ی که جهل و فساد وتظلم است
خرمهره صف کشیده با در برابر است
بید ار شو دلا که درین خشم روز گار
دشمن پی دسیسه و تزویر دیگر است
هر سنگ و آتشی که ببارد زآسمان
بر فرق عاشقان وطن همچومجمراست
بر خیز همسفر قدمی سوی قله ها
کا فا ق از سپیده مشرق منور است
راه نجات راه ترقی و با همیست
وحدت یگانه ضامن توفیق کشور است
آنست روز نو که به پیشواز سال نو
جشن وخوشی برهمگان تا سرآسراست
عبدالو کیل کوچی