مقام زن ـ سروده از مازیار کریم

عمومی

 

گفت من را کز مقام زن بگو

از تمامی وجود من بگو

گفتمش این بس که نام تو زن است باغ فردوس زیر پاهایت کم است عشق عالم در تمام جان توست مهر گردون در دل دستان توست این توئی کز عشق لبریزست د لت روشن از مهرست چراغ منزلت عشق ان گلچهره شاداب توست عشق ان احساس پاک و ناب توست اخر احساس توست مادر شدن از برای عشق خاکستر شدن تب شدن بیدار ماندن تا سحر اخر سختی کشیدن از برای یک ثمر عمر سوزاندن بدون چشمداشت حق مادر را چه کس خواهد گذاشت گر که مرد رکن و اساس محفل است پشت هر مرد موفق یک زن است گر نبودی جنس مرد کامل نبود این جهان و زندگی کامل نبود از برای توست این گلهای باغ دوریت صد درد ارد با فراغ در کنار تو دل من عاشق است در دل دریای تو چون قایق است ختم مطلب که اگر جنست نبود گوهری اندر دل خلقت نبود