از کین فتنه وضع جهان پر خطر شده
مردم ز جنگ ناحق و حق در بدر شده
تر شد زمین ، بخون خلایق هزار بار
هر روز آمده ، ز گذ شته بتر شده
حاکم بقصد غارت قاضی در اختلاص
وعظ ملا ، زبی عملی بی اثر شده
باغ و فاق با همی و غنچه امید
از سردیی و خمودییُ ما بی ثمر شده
زاغ زغن بدشت ودمن جا گرفته است
شهر و دهات غوطه بموج شرر شده
میکرد هر که زمزمه ی عاقبت بخیر
اکنون ز عاقبت همگی با خبر شده
اوضاع خراب درهمه جاخون آتش است
زآندم که خارجی همه جا مستقر شده
از ضعف رهگشاییُ آن خفتگان راه
رهزن ز راه رفته برون راهبر شده
جلا د پیر ظالم و راکت پران قرن
باز آمده به خون همه خیره سر شده
آن خادم وهابی و غربی و سند یان
بر طالبان خارج و دا خل پدر شده
در ا نتقال قدرت اصلی به طالبان
ار گ ازهمه معامله گران پیشتر شده
آن یک بخوش لباسي وآرایش است شاد
این دیگرش به قاتل ما همنظر شده
با پنج هزار ساله تاریخ ، این وطن
تقد یر سر نوشت بدست قطر شده
برخیز همسفر که درین راه پیچ و تاب
معنای زندگی همه خون جگر شده
آتش بزن بقلب شب و شب پرست ها
بنگر که آمد آمد صبح سحر شده
عبدالو کیل کوچی