سیاست خارجی فدراسیون روسیه را در سالهای اخیر باید در یک کلیت راهبردی و امنیتی خاص ارزیابی کرد
این سیاست از زمان روی کار آمدن ولادیمیر پوتین با مفهوم توازن استراتژیکی در مقابل ثبات هژمونیتیکی مطلوب ایالات متحده آمریکا گره خورده است.
پوتین و گروه موسوم به نخبگان سنپترزبورگی بر این عقیده اند که از هر وسیلهای باید در جهت ارتقای سیاست خارجی استفاده بهینه کرد.
به این معنی که سیاست خارجی، یک شاخص و عامل مستقلی است که میتواند شرایط بیرونی و داخلی روسیه را دگرگون کند.
نمونه موردی آن که در مقطع زمانی دو سال اخیر رخ داد، بحران اوکراین و شبه جزیره کریمه است که بعد از آن رئیسجمهور روسیه توانست با استفاده بموقع، برخی مسائل راهبردی و امنیتی خود را باز تعریف کند.
نکتهای که متاسفانه بعضا تحلیلگران سیاست خارجی ما به آن توجهی ندارند، مفهوم بسیار مهمی است که خود نخبگان روسیه به آن معترف هستند و آن واژه «ریوانشیسم روسی» است.
این عنوان به یک تعبیر برای احیای پرستیژ از دست رفته فدراسیون روسیه به کار میرود. به واقع اگر ما به دو سال اخیر (بعد از بحران اوکراین) نگاهی بیندازیم، فضای اقتصاد سیاسی این کشور بشدت تیره و تار بوده است، از جمله روبل با کاهش ارزش قابل توجهی مواجه شد.
در تعامل با قدرتهای بزرگ، روسیه از گروه کشورهای صنعتی جی8 بیرون گذاشته میشود. بهرغم این اتفاقات ناگوار، در شرایط فعلی یعنی از سال 2015 تا زمان حاضر (آگوست 2016) چشماندازی مشخص شده بهطوری که اصولا سمت و سوی سیاست خارجی روسیه به یک سیاست عملگرایانه، مبتنی بر واقعیت با حفظ جایگاه والای این کشور تغییر جهت داده است.
در واقع این کشور در تلاش است تا تعبیر «ژئوپلتیک چند قطبی» را که اولین بار یوگنی پریماکوف، سیاستمدار اوراسیاگرای (هوادار نزدیکی به اروپا و آسیا) مطرح کرده بود با برخی تفاوتهای راهبردی ـ امنیتی متناسب با شرایط فعلی مجدد مطرح کند.
اگر از این منظر نگاه کنیم در باز تعریف روابط روسیه با ناتو (بهعنوان ساز و کار اجرای سیاستهای فراآتلانتیکی ایالات متحده آمریکا)، این کشور سیاست خارجی ویژهای را دنبال میکند.
راهبرد روسیه تلاشی است که از ناتو در جهت تامین منافع خود بهره لازم را بهدست آورد در عین حالی که سیاست تقابلگرایی امنیتی در قبال ناتو را حفظ و عملیاتی کند.
سوالی که مطرح میشود این است که مصداق این سیاست تقابلگرایی کجاست؟ مرزهای آن را باید در کدام مناطق مدنظر قرار داد و خط قرمزها چیست؟ در پاسخ به این سوالات باید گفت مرزهای آن رودررویی در محیط خارج نزدیک روسیه است.
این محیط یعنی گستره سرزمینی کشورهای جدا شده از شوروی سابق، بویژه محور قفقاز جنوبی و قفقاز شمالی و همینطور جمهوریهای بالتیک؛ در واقع جنوب و شمال دریای سیاه.
لازم به یادآوری است که فدراسیون روسیه بشدت نسبت به افزایش حضور امنیتی ناتو در محیط «خارج نزدیک» خود حساس و دغدغه مند است.
از سوی دیگر نسبت به همکاری مقطعی و تاکتیکی با ناتو مشخصا در خاورمیانه آن هم در صورتیکه منافع راهبردی ـ امنیتی کلان روسیه حفظ بشود، زمینه همکاری لازم را از خود بروز میدهد. از مصادیق قابل ذکر آن عضویت این کشور در «شورای مشترک ناتو» در 28 می2002 (7 خرداد 1380) است به تعبیری که برخی از کارشناسان معتقد بودند که جنگ سرد میان روسیه و ناتو خاتمه یافته ولی در واقع این پایان کار میان فضای بی اعتمادی و تقابل میان این کشور و ناتو نبوده است.
با نگاهی به گذشته باید به این موضوع اذعان کرد که روسیه هیچوقت در بسیاری از سازمانهای امنیتی منطقهای و بینالمللی که خود رهبری و سیادت نهایی آن را در اختیار نداشته بهصورت کامل عضو نشده و همواره بهطور مقطعی و کوتاه مدت به ایفای نقش پرداخته است.
مصداق بارز آن عضویت این کشور در شورای فوقالذکر ارزیابی میشود که هیچوقت به عضویت کامل و عمل طبق سازو کار دفاعی و امنیتی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی نینجامیده است بلکه روسیه توانست در قالب این شورا از نزدیک تر شدن ناتو به فضای «خارج نزدیک» خود جلوگیری و تا حد زیادی بین سالهای 2002 تا 2007 میلادی از امکانات فنی، نظامی و لجستیکی ناتو هم بهره بگیرد.
در همکاریهای ضد تروریسم بویژه در پی فضای ایجاد شده پس از واقعه 11 سپتامبر، آمریکا و اروپا و مشخصا ناتو از نظر اطلاعاتی و امنیتی بشدت نیازمند همکاری و تعامل با روسیه بودند.
مورد دیگر اینکه روسیه سیاستی را دنبال میکند که معروف به سیاست «برادر بزرگتر» در محیط پیرامونی خود است و این سیاست به گونه ای طراحی شده که تقابل با نفوذ امنیتی خزنده ناتو به این محیط در دستور کار قرار گیرد.
تلاقی سیاست برادر بزرگتر با نفوذ پیشرونده ناتو در این محیط بهگونهای است که روسیه ناچار است در بسیاری از مواقع با ناتو همکاریهای دفاعی ـ امنیتی داشته باشد و از آن طرف هم ناتو همواره تلاش کرده که در طول بازه زمانی از فروپاشی شوروی تا امروز با روسیه در زمینه همکاریهای امنیتی و نظامی، هر چند محدود و در حد مشاوره به این دلیل که شکاف فضای تقابلگرایی عمیقتر نشود، رابطه داشته باشد.
بحران اوکراین که در آن فضای رودررویی روسیه و غرب به بالاترین حد خود رسیده است، پیامدهای مثبت بسیاری نیز از نظر سیاسی و اقتصادی برای روسیه به همراه داشت.
از جمله آنها میتوان به حضور بیش از پیش روسیه در غرب آسیا، حضور فعالانه این کشور در کنار محور مقاومت و ایران در بحران داخلی سوریه و همچنین افزایش کمکها و همکاریهای نظامی ـ امنیتی روسیه با کشورهایی که واگرایی با آمریکا داشتند، اشاره کرد.